مادرم مثل گل ياس پر از خاطره است
مادرم خود گل ياس است و سپيد
مثل گلبرگ شقايق پِر احساس و اميد
همچو باران بهاري پر و لبريز از عشق
چون پرستوي مهاجر همه شادي و نويد
مادرم بلبل گلزارِ صفا و ناز است
مادرم آينه ي عشق و حريم راز است
مادرم چشمه ي جوشان صميمیّت و انس
مادرم با دلِ پژمرده ي من دمساز است
مثل رؤياي شب وصل،...........شب راز و نياز
مثل آغوشِ پر از عاطفه و نغمه ي ساز
مثل درياي محبّت كه خداي پاكي است
مادرم عشق و فداكاري و ايمان و خلوص است و نياز
گفتم اي لاله ي خونين جگرِ سوخته دل
خود بگو از شبِ بيداري مادر چه خبر داري؟............هان ؟
گفت:«آن گرمي پيشاني تبدار تو بود........
كه ز چشمش همه شب تا به سحر خواب ربود»
مادرم جلوه ي حور است و تماشاي جنان
مادرم ساقي عشق است و خداونِد جهان
گر خداوند به هنگامه ي خلقت گِلِ مادر نسرشت و..........
به تنش روحِ خدايي ندميد.......
كي ز امّيدِ شكوفاييِ گل
زادن و بودن به جهان......اثري بود ؟ نبود
مادرم همچو گلِ نرگس شهلا است پر از لطف و صفا
مادرم چون گل مريم..............همه دلدادگي و عطر بهاران.........
همه امّيد و شكوفايي ست در فصلِ خزان
مادرم شبنمِ صبح است به روي گل سرخ
مادرم خود گل سرخ است به گلزارِ وفا
مادرم، باغ و گل و بلبل و شيدايي و زيبايي و مستي است
مادرم خالقِ هستي است
مادرم مظهر ايثار و فداكاري و دلدادگي و عشق به من
مادرم نغمه ي پر شورِ هزاران........به چمن
مادرم زمزمه ي چشمه ي جوشانِ اميد
مادرم فلسفه ي بودن و اسطوره ي خلقت
مادرم جان جهان.......فخر خداست، در پس گل واژه ي خلقت
نام او آيه ي رحمت
من به گل واژه ي هستي
به شراب و مي و مستي
به صفاي چمن و باغ و گلستان
به سرود و غزلِ بلبل دستان
به اميد دل عشاق.......
و بر آينه ي خلقتِ عالم............
همه ي آنچه كه از روزِ ازل تا به ابد..........
خلق شده........
به همه خواهم گفت
با همه خواهم خواند :
مادرم مثل گل ياس پر از خاطره است ۱۳۷۷
ليك ياران.....گل من
گل ما ......................
مايه ي شادي و سر سبزي باغ
زده بر قلب من و جمله ی ما داغِ فراق
مادر خوب و قشنگم كه همه عاطفه بود ....
چون گل ياس پر از خاطره بود....
اينك اما شده در باغِ جنان.....همنشين همه خوبانِ جهان
و چنينش بينم : ...............
دست در دستِ خدا........مست از باده ي وصل
روشني بخش و صفا بخشِ بهشت است كنون
و همانگونه كه گفتيم در آغاز سخن :
مادرم خود گل ياس است و سپيد
مثل گلبرگِ شقايق پرِ احساس و اميد
و دگر.............
و دگر هر چه كه هست،
نور خدايي و....نويد
همين
سليماني مقدم ۱۸ اسفند ۱۳۸۳