يکشنبه ۲ دی
باید مهندس میشدم اما... شعری از وحید فرزانه
از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۹ شماره ثبت ۴۵۳۵۱
بازدید : ۴۶۷ | نظرات : ۲۷
|
آخرین اشعار ناب وحید فرزانه
|
مازندران مست نگاهت بود
بابل پراز حال و هوای تو
باید مهندس میشدم اما
شاعر شدم تنها برای تو
شاعر شدم وقتی که فهمیدم
دلتنگ باشی،،، شعر میخوانی
هرشب شدم لبریز رویایت
لبریز این رویا که میمانی
در هر غزل مدح تو را گفتم
در هر ترانه عشق من بودی
دنبال برهانی نبودم نه!!!
تو بی بهانه عشق من بودی
حسم به تو فرقی نکرد اصلن
با اینکه فهمیدم نمی مانی
پایان تلخی داشت عشق تو
رفتی و رفتم رو به ویرانی
شاید مرا لایق نمیدیدی
ای کاش که من لایقت بودم
میخواستم عاشق کنم تو را
آن گونه که من عاشقت بودم
یادش گرامی اولین دیدار
یادش گرامی آن نگاه تو
قلبم پلنگی بود دیوانه
شد عاشق چشمان ماه تو
#وحید_فرزانه
#مستفعلن_مستفعلن_فعلن
#اسفند_1394
پ ن: این شعرو واسه روز مهندس نوشتم.... دانشجوی مهندسی نقشه برداری دانشگاه صعتی بابلم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
بسیارزیبا بود
احسنت