سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 8 آذر 1403
    27 جمادى الأولى 1446
      Thursday 28 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۸ آذر

        می گذرد

        شعری از

        محمد علی سلیمانی مقدم

        از دفتر من و عاشقانه هایم نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۰:۰۸ شماره ثبت ۴۵۲۲۷
          بازدید : ۶۴۷   |    نظرات : ۸۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
        آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم

        روزگاريست دگر فاش و عيان مي گويم
        همچو منصورم و از رازِ نهان مي گویم
        از دلِ عاشق و چشمِ نگران مي گويم
        زآتشِ فتنه ي بيدادگران مي گويم
        از همه سستي و افسونِ جهان مي گويم
        هر چه نيرنگ و ريا ديده ام آن مي گويم
        جام و پيمانه به كف باده خوران مي گويم
        شده ام مست و چنين نعره زنان مي گويم
        که به جز حسرتِ دلدار ندارم به جهان
        جز دلی عاشق و تبدار ندارم به جهان
         
        گفتم اي گل تو مگر مَحرمِ رازم باشي
        همه ي آتشِ دل، سوز و گدازم باشی
        چون خداوندِ جهان بنده نوازم باشي
        همدمِ خلوتِ من وقتِ نيازم باشی
        نغمه ي عاشقيِ روح نوازم باشي
        يا دل انگيزترين نغمه ي سازم باشي
        حرم و قبله ي من وقتِ نمازم باشي
        آيه ي عشق من و سوره ي نازم باشي
        بي تو از جان و جهان خسته و آزرده شدم
        سوختم از غم هجرانت و پژمرده شدم
         
        تو كه رفتي ز برم بوي تو در جات بماند
        تا سحر نكهتِ آن موي فريبات بماند
        در دلم آرزوي آن قدِ رعنات بماند
        بر لبم حسرتِ يك بوسه ز لبهات بماند
        ديده ام در پيِ آن نرگسِ شهلات بماند
        بر ضميرِ دلِ من چهره ي زيبات بماند
        پيشِ فرزينِ رُخَت شاهِ دلم مات بماند
        غرقِ درياي الم عاشقِ شيدات بماند
        رفتي و از غمِ تو سوخته تنها ماندم
        آتشي در دلم افروخته تنها ماندم
         
        همه در شهر ز حسنِ تو سخن مي گويند
        نه فقط شهر كه در دشت و دمن مي گويند
        تا كه از رازِ پريشاني من مي گويند
        زان سرِ زلفِ پر از چين و شكن مي گويند
        با قفس قصّه ي مرغانِ چمن مي گويند
        هر طرف از دلِ شيداييِ من مي گويند
        از شبِ هجر و ز بيخوابيِ من مي گويند
        از اميدِ من و بيتابيِ من مي گويند
        هيچ يك از غمِ من ليك خبردار نشد
        زانكه معشوق مرا مونس و غمخوار نشد
         
        غم مخور اي دلِ ديوانه جهان مي گذرد
        خوب و بد عاقبت اين عمرِ گران مي گذرد
        همه ي سختي و بيدادِ زمان مي گذرد
        عزّت و كبكبه ي پادشهان مي گذرد
        رخوتِ مستيِ شيرين دهنان مي گذرد
        رونق از دلبريِ سيم تنان مي گذرد
        این تطاول كه تو بيني به خزان مي گذرد
        اين همه درد چه پيدا چه نهان مي گذرد
        بعد از آن روز فقط عشق به جا ميماند
        ساقي و ميكده و نورِ خدا مي ماند
         
        سليماني مقدم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۵۸
        استاد بزرگوارم نجابت اشعارتان تسحین بر انگیز است دوستتان داریم گرانقدر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        چون همیشه زیبا روان ودلنشین بود
        بادرون مایه هایی حکیمانه وعارفانه
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۵۵
        همه ي آتشِ دل، سوز و گدازم باشی


        چون خداوندِ جهان بنده نوازم باشي.......................

        درودتان استاد ...حظ بردم از ذوق و احساس زیبایتان خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۱۲
        درود بزرگوار
        زیبا و دلنشین
        عاشقانه و عارفانه خندانک خندانک
        عليرضا حكيم
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۲۹
        درودها بر شما جناب سلیمانی خندانک خندانک خندانک خندانک
        احسن به شما و به شعر شما
        بسیار زیبا!
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۰۱

        درود بر همهدوستان بزرگوار و ارجمندم.
        پس از پست کردن این دلنوشته ی تقریبا طولانی، احساس کردم که حوصله دوستان از خواندن آن سر خواهد رفت. اما کار از کار گذشته بود.
        مصداق این نوشته، جوشش و سر ریز شدن اندیشه ی پریشان عاشقی مهجور است، که علی رغم به دل داشتن زخم هجران، به امید عاقبتی خوش، روزگار سپری می کند و یا حداقل خود را دلداری می دهد.
        شاید بیشتر از نیم ساعت طول نکشید، این حس و جوشش این کلمات هذیان گونه که عذابم میداد تا آنکه با خوردن کفگیر قلم به ته دیگ واژگان، رهایم ساخت. حسم در آنموقع چون نیاز یتیم پدر از دست داده ای به گریه بود که دقایقی به شدت اشک میریزد تا ساعاتی آرامش پیدا کند.
        سپاسگزارم که برای خواندن سیاه مشق هایم وقت میگذارید. سعی خواهم کرد با دلنوشته های کوتاهتری در خدمتتان باشم.
        پاینده باشید به مهر ایزد

        تا باشد شراب و شعر ناب

        محسن ملک زاده(رهگذر)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۰۷
        درود بر شما
        احسنت خندانک
        صابرخوشبین صفت
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۴۲
        سلام
        درودها بر استاد سلیمانی عزیز
        زنده باشی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        استاد عکس اول همکاری ات با سایت را که گذاشته بودی خیلی جدی وخشک بودو بارها می خواستم بگویم نظامی بوده اید ؟ یا نه
        خندانک خندانک
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۷
        درودها بزرگوار.. خندانک
        چون همیشه زیبا، روان و آموزه ای سراسر درس و پند برای تازه کاری همچون بنده..
        می آموزم و حظ می برم..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۰۳
        درود برشما
        لذت بردم

        خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۰۵
        آفرین به شما
        خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۴۵
        جناب آقای سلیمانی عزیز، سلام علیکم.
        .................................................................
        بعدازان روز، فقط،عشق به جا می ماند
        ساقی ومیکده و،نورِ خدامی ماند
        .............................................................
        بسیار بسیار زیباست،واقعاً دستمریزاد............
        بزرگوار..درقطعه ی چهارم(گویا).......بیت اول را،(سخن )و(محن) قافیه گرفته اید ودرابیاتِ بعد همگی شده اند(من)...........
        بنده فکرمی کنم که اگردربیتِ اول هم به شکلی تعییر اتی بدهید که ،همه ی قافیه ها یکسان بشوند........بسیار عالی خواهدشد
        (این تطاول که توبینی به خزان......).باپوزش اگربه جای( به)....(زِ) بگذارید.......مفهوم ترخواهد شد.........
        چون این خزانست که باامدنش (تطاول ) هم می آورد.
        (این تطاول که توبینی (ز)خزان، می گذرد).........
        ...............................................................................
        موفق باشید انشاءا............ خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۱۳
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر استاد سلیمانی بزرگوار
        شعری زیبا میهمان سفره ی اندیشه ی شما بودم
        بسیار عالی مثل همیشه
        ممنونم
        خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۳۶
        تو كه رفتي ز برم بوي تو در جات بماند
        ........
        اصل ماجرا اینجاست. وگرنه شاعر نمیشدید
        ممنون از اینکه به زیبایی دور نامه ای را سرودید و در اخر دلداری دادید هم خودتان را و هم خواننده را
        به عنوان خواننده اثر:
        طولانی بود و شاید حسن هم باشد
        به عنوان دوست شاعر:
        من همیشه با کارهای شما ارتباط خوبی برقرار میکنم و اینکه به راحتی هر حسی را منتقل میکنید را نشان از وسعت گنجینه فکر و لغات شما میدانم
        بر اساس شعر با گویش اصفهانی اتان گفتم خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۴۸
        حرم و قبله ی من وقتِ نمازم باشی
        آيه ی عشق من و سوره ی نازم باشی ...

        مرا که بسیار خوش آمد و بر دل نشست خندانک

        درود بر جنابتان و احسنت بر ذوقتان خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۱۲
        ............... خندانک خندانک خندانک .......................
        بعدازان روز، فقط،عشق به جا می ماند
        ساقی ومیکده و،نورِ خدامی ماند
        خندانک خندانک خندانک
        مرحباااااا استاد خندانک خندانک خندانک
        بسیاااار عاااالی خندانک خندانک خندانک
        ............... خندانک خندانک خندانک .............................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        پادشاهی میخواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید میتوانید در را باز کنید و بیرون بیایید»پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه‌ای نشسته بود. آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه‌ای نشسته بود و کاری نمی‌کرد.
        پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد! که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته.
        وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته. من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی‌کرد، او فقط در گوشه‌ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
        مرد گفت:
        «مسئله‌ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه‌ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله‌ای وجود دارد، چگونه می‌توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به عقب پرت خواهی شد و هرگز نجات نخواهی یافت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است»
        پادشاه گفت: «آری، راز در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می‌کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می‌داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد»
        بابک فغفوری (پور)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۰۱
        خندانک خندانک خندانک
        گفتم اي گل تو مگر مَحرمِ رازم باشي

        همه ي آتشِ دل، سوز و گدازم باشی

        چون خداوندِ جهان بنده نوازم باشي

        همدمِ خلوتِ من وقتِ نيازم باشی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پر
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۴۷
        خندانک
        نیره ناصری نسب
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۴۱
        درود بر استاد بزرگوار

        حرم و قبله ي من وقتِ نمازم باشي


        آيه ي عشق من و سوره ي نازم باشي

        من هم از این بیت خوشم آمد . سوره ناز برایم زیبا آمد حالا دلیل بر لطافت دارد یا معنی دیگر؟
        سپاس خندانک خندانک خندانک
        علیرضا محدثی
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۰
        غم مخور اي دلِ ديوانه ! جهان مي گذرد
        بسیار زیبا و دل انگیز ! خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما و طبع لطیفتان خندانک خندانک خندانک
        الهه نصیری زاده (وفا)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۱۶
        سلام و عرض ادب
        بسیار زیبا بود🌺🌺🌺
        منصور شاهنگیان
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۳۶

        درود بسیار بر شما ...

        احساس میکنم قریحه ی سرشار و علاقه زیاد ، باعث میشود که وقتی شرایط

        آماده باشد و اراده کنید شعری بسرایید ، دیگر هیچ کس و هیچ چیز جلودارتان

        نیست ...

        و این ودیعه ایست خدادادی که باید قدرش را بدانید ، خیلی زیاد ...

        بار دیگر تکرار کنم :

        احسنت و هزاران درود ...

        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۰۹
        سلام و درود جناب سلیمانی مقدم استاد بزرگوارم خندانک
        آنچه از دل برآید لاجرم بر دلنشیند خندانک خندانک خندانک
        آنقدر زیبا در هم تنیده بود واژه های شعرتان که حتی اگر طولانی تر هم بود حس نمی شد خندانک خندانک خندانک
        « زنی که مرد شد ! »


        ریگستانِ مرگ
        تشتتِ چشمگانِ شورم را
        بر گونه فرو بلعید
        گویی که هرگز ...
        گریه ای را
        بدایت به گرفتن نیست
        من به تنافوریِ حلاجِ بی گناه
        « مردی شدم که هرگز گریه نمی کرد ! »
        بلکه با نشتر
        گلویش را
        پیش تر از بغض می درید !
        یکی از سروده های قدیمی ام است حال و هوای سروده شما را داشت خندانک خندانک خندانک
        ترنم دل انگیز واژگان تان در خنیای آسمانی شعر چون هیاهوی فرشتگان در پرنیان ابرها شورانگیز است خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بسیار زیبا بر دلم نشست خندانک خندانک خندانک
        ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
        ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم. ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم. الهی قمشه ای
        ✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۴۳
        سلام سلیمانی عزیز چه کردی برادر خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۲۲
        سلام و عرض ادب استاد گرامی
        بی تعارف بسیار زیبا سرودید
        و بسیار از شما آموختم
        احسنت بر شما...
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4