پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
|
گاه هم آغوش تو یاری خیالی میشود
هر چه گل آورده بود گلهای قالی میشود
میگذاری سر به روی شانه ی فکری عزیز
میکنی با یک توهم درد دل آنسوی میز
یاد یک لبخند گاهی میشود موضوع خواب
روی پاهای تصور ، عشوه های ناب ناب
رو به تو هر شب از رویا دری باز میشود
صبح کابوس حقیقت باز آغاز میشود
گاه یک آلبوم خالی را تماشا میکنی
اشتباه خویش را اینگونه حاشا میکنی
یک دو راهی را دوباره میگذاری پیش پا
میروی آن راه دیگر را ، نه آن راه خطا
حال تو آری جنون است قصه ی دیوانگیست
حسرت راه نرفته ، حسرت بودی که نیست
کاش در هنگام تردید ، راه عشق معلوم بود
هر که جز آن رفت سرانجامش سراسر شوم بود
.
فریاد تا همیشه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.