بدهکار میخانه

سردار افشار گرانقدر با طراوات و زیبا سرودید دست مریزاد گرانقدر عزیز

درود استاد
ازدل برآمده وبرددل نشست

عاشقانه زیبایی ست استاد ....درودتان

درود بزرگوار
غزلی ناب و زیباست

درود بزرگوار..
شِکوه نویسیِ غزلگونه تان بر دل نشست استاد گرامی..
برقرار باشید..

درود بر شما

درود بر استاد محترم

خیلی زیبا بود سروده شما

پاینده و سرافراز باشید

درود بر شما
لذت بردم
ماناباشید

امشب که دلم واله و دیوانه شده
#طوفان چکنم از همه بیدارترست
....
درودهابزرگمهربسیارزیباسرودید...شادزی

درود بر شما استاد طوفان گرامی
بسیار عالی و دلنشین بود
مرحبا

سلام
زیبا نوشتید
و ممنون که اجازه میدهید بخوانمم

درود برشما استادگرامی زیبا سرودی پاینده باشی

سلام استاد هرچند قبلا بهره بردم و ولی دوباره لذت بردم

گفتم که می از جام نگاهت بچشم...

احسنتها
زیبا بود

درود برشما

دستمریزاد
زیبا سرودید

... .........
درود بزرگوار
بسیاااار زیبااا بود
...........‌.‌.. ...........
هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
عتیقه‌فروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه‌ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای افتاده و گربه در آن آب می‌خورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می‌خری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه‌فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه‌فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی.
رعیت گفت: امکان ندارد! من با این کاسه تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. کاسه ام فروشی نیست!
یادمان باشد:
“همیشه نباید راه حل خود را بهترین راه حل دانست.”

گفتم که می از جام نگاهت بچشم

بر اشک تو میخانه بدهکارترست