سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        درِ بزرگ

        شعری از

        حسین راستگو

        از دفتر سرنوشته ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۲۰ شماره ثبت ۴۴۷۰۱
          بازدید : ۸۱۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        سروی نشسته بود میان دری بزرگ
        در باغ ، ورشکسته شده باوری بزرگ
        امضای احتیاط کنیدی که خشک بود
        بر برگه ی رضایتی از مادری بزرگ
        امروز سایه های جوان، بیل می زدند
        تا بذرِ نور، کشت کند خواهری بزرگ
        در بین ما، جماعتِ وحشی، کسی نگفت
        جز سجده و درود، به جنگاوری بزرگ
        ای اشک، می روی که به خون، درد تر دهی
        بیرون بریز، بر مژه ی بَربَری بزرگ
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۳۰
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۵۹
        .............. خندانک خندانک خندانک ....................
        در باغ ورشکسته شده باوری بزرگ
        خندانک
        درود همشعر خوبم خندانک
        قصه ی تلخی را بسیااار زیباااا نگاشتید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دست مریزاااد خندانک خندانک خندانک
        .............. خندانک خندانک خندانک .................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
        معجزه ی خنده:
        پيرمرد هر بار كه مي خواست اجرت پسرك واكسي كر و لال را بدهد، جمله اي را براي خنداندن او بر روي اسكناس مي نوشت. اين بار هم همين كار را كرد.
        پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله اي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدي به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوي اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدي!
        پسرك خنديد با صداي بلند؛ هرچند صداي خنده خود را نمي شنيد...
         موسی عباسی مقدم
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۸
        درود برشما واقعا اگر همانطور که عکست نشا ندهنده است با سن کم اشعار محکمی سروده ای اگر اینطور باشد اشعار درخشانتری را از شما منبعد شاهد هستیم احسن خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5