سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 16 آبان 1403
    5 جمادى الأولى 1446
    • ولادت حضرت زينب سلام‌الله عليها، 5 هـ ق، روز پرستار و بهورز
    Wednesday 6 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۱۶ آبان

      بنویس

      شعری از

      حسن کثیر(عبداللهی نسب)

      از دفتر مشتاق نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۱:۵۸ شماره ثبت ۴۴۶۸۹
        بازدید : ۷۷۳   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر حسن کثیر(عبداللهی نسب)
      آخرین اشعار ناب حسن کثیر(عبداللهی نسب)

      بنویس چشمانت را
      در گیرودار همهمه سنجاق
      آنسان که در آغوش می کشند یکدیگررا
      بنویس لبانت را
      که صبح رنگ باخت ترین فصل  روژلب هاست
      بنویس نگاهت را
      در  روزنه ی امیدی که به ثمر می نشیند
      فصل های سال را
      بنویس عشق را
      همدم جامه های آشفته ی اضطراب
      بنویس دوباره ی چشمانت را
      در حماسی ترین فصل خواب
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۲۲
      بنویس دوباره ی چشمانت را


      در حماسی ترین فصل خواب........زیبا بود...... خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۱۵
      درود گرامی
      جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
      صفیه پاپی
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۰۰
      .............. خندانک خندانک خندانک ....................
      درود همشعر خوبم خندانک
      زیباااا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      .............. خندانک خندانک خندانک .................
      هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
      معجزه ی خنده:
      پيرمرد هر بار كه مي خواست اجرت پسرك واكسي كر و لال را بدهد، جمله اي را براي خنداندن او بر روي اسكناس مي نوشت. اين بار هم همين كار را كرد.
      پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله اي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدي به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوي اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدي!
      پسرك خنديد با صداي بلند؛ هرچند صداي خنده خود را نمي شنيد...
      وحید کاظمی
      شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۹
      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      6