سه شنبه ۴ دی
|
دفاتر شعر محسن ملک زاده(رهگذر)
آخرین اشعار ناب محسن ملک زاده(رهگذر)
|
بسمه تعالی
گرچه چشمانم صدفهایی پر از غم بود
قدرِ مرواریدِ اشکم پیش او کم بود
روی شن ها می نویسم با سکوتی تلخ
دستِ دریا برد دستی را که مرهم بود
نو عروسم گشته ای حالا که این داماد
بر مزارش حجله ای دیگر فراهم بود
مثل یک دیوانه در زنجیرِ تنهایی
بی تو انگاری جهانم در جهنّم بود
ساده دل بودم که از اوّل ندانستم
عشق در چشمان او یک رازِ مبهم بود
گریه کردم زیرِ بارانی که از مویت
آنچه می بارید بر من،عطرِ مریم بود
نو بهارم رفته تا باور کند این باغ
پر گشودن را پرستویش مصمّم بود
عاشقت بودم و هربار تو را میدیدم
مردنم در خویشتن امری مسلّم بود
بختِ او تا انتهایش متّحد با عشق
بختِ من از ابتدا در عقدِ ماتم بود
تا ابد رؤیای من با غم بخوابد چون
از ازل دنیای من همواره درهم بود.
م.م،رهگذر
۲۰ بهمن ۹۴
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.