نخل های ســــر بریده

سرور گرانقدرم حضرت دوست استاد نازنینم دستانتان را بابت این سروده ارزشمند بوسه می زنم درود به شرافت قلمتان مرحیا و احسن

من چو تو آواره ی دشت ِ دروغم روز و شب


مانده ام چشم انتظـــار ِ موج گیسوی حبیب......درودتان استاد گرامی

وای بر نسل تبر دردست و قوم ریشه سـوز


عاقبت بنیان براندازد به اشکـــــــال عجیب





آدم ازگندم به بـــــازارجهــــــانی شهره شد


دخترانش مانده تنها در خیــــال عطر ِ سیب


درود استادبزرگوارم
بسیارزیبا بودوتاثیرگذار

درود بزرگوار
بسیار زیبا و شورانگیز
عالی
من به فرجام تو و برجام عشقت خیره ام


ای کلید لهجه ات مشکل گشای هر ادیب

درود برشما
جالب بود

باسلام استاد عزیز عالی موفق باشی

درود و افرین

وای بر نسل ِ تبر دردست و قوم ِ ریشه سـوز


عاقبت ، بنیان براندازد ، به اشکـــــــال ِ عجیب

همین یک بیت کافیست شما را از ته دل ستایش کنم و همواره

گوش به زنگ دیگر اشعار فاخر شما باشم ...

با درود های بسیار ، بزرگوار ...

.................. ..........................
وای بر نسل تبر دردست و قوم ریشه سـوز
عاقبت بنیان براندازد به اشکـــــــال عجیب


آدم ازگندم به بـــــازارجهــــــانی شهره شد
دخترانش مانده تنها در خیــــال عطر ِ سیب


بسیاااار زیباااااا و با محتوا...
هزارااان درود بزرگوار
.................. ..........................
هدیه به اهالی خوب شعر ناب

درویشی تهی‌‌دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره‌های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»

سلام و درود بیکران
بسیار زیبا و پر محتوا شاد و خرم باشید

سلام براستادرحیمی گرانقدر
بسیار زیبا .با معنا وقابل تامل
لذت بردم
شادزی

سلام و درود برشما شاعر گرامی
زیباوارزشمنداست شعرتان
دستمریزاد

سلام جناب رحیمی گرامی
درودبر شما

من به فرجام تو و برجام عشقت خیره ام
ای کلید لهجه ات مشکل گشای هر ادیب

احسنت استاد گرامی
بسیار زیبا و پراز احساس
و صد البته با عبارات پرمعنا...

درودی دگر باره بر شما...
دست مریزاد


بیتی از آخرین سروده ام :

یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !

درودی دگر باره بر شما...
دست مریزاد


بیتی از آخرین سروده ام :

یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !

عرض ادب و احترام
بی نهایت حرفه ایی و هنرمدانه ...............احسنت
موزون و اهنگین با درونمایه .....
لذت بردم از غزل

سلام بر شاعر گرامی
عالی بود با مضامین ناب و به روز

اي كليد لهجه ات مشكل گشاي هر اديب ..

عاليترين بود استاد

شاعر بزرگوار
جناب جواد رحیمی عزیز
به به
سپاسگزارم
برای آفرینش این اثر ارزشمند و ماندگار که سراینده متاثر از الهامی شاعرانه آنرا با مهارت و دانندگی در قالب غزلی ناب و منتقدانه به نظم کشیده است .
غزلی که ارزش بارها خواندن را دارد و هر بیت اش به اندازه ی کتابی پتانسل تعبیر و تفسیر دارد...
متشکرم
سلام
وای بر نسل تبر دردست و قوم ریشه سـوز
عاقبت بنیان براندازد به اشکـــــــال عجیب

سلام استاد بزرگوار
عالی سروده اید خود وقلمتان جاوید
موفق باشبد درپناه حق

درود بی پایان


احسنت


موفق و موید باشید انشاالله

درود برشما