سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 3 بهمن 1403
    23 رجب 1446
      Wednesday 22 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        چهارشنبه ۳ بهمن

        جام بلورین

        شعری از

        سمیه شاکری

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۲۷ شماره ثبت ۴۴۲۴۲
          بازدید : ۴۸۵   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سمیه شاکری

        سفر به فرداهایی معتاد , متشنج
        لحظه ها همچنان تاب می خورند
        در پیله ای سست و شوم
        میان مفهوم گنگ و تنبل بامدادی زرد
        فریادم
        با هیاهوی باد
        متلاشی می گشت
        در بعد از ظهری خیس
        و ذهن معلق
        مصلوب می گشت
        از اعتماد ها و صداقتهای ناکام
        زمین دست هایش را می شست
        چرخ می زد
        تا به هراس خفته خویش پاسخ گوید
        و دختر باران اشعارم
        تکه تکه در گوشم می نواخت
        زیر سقف دقایق بودن
        و من چقدر از احساس های کاغذی و منقلب تهی بودم
        دستی به موهایم می کشم
        بر شانه های خسته شب دخیل می بندم
        اینک حوصله ها سر می خورند
        روی شاخه های روشنفکر تاریخ
        کتاب ها گناهکارترینند
        وقتی انزوا را پیشه خود ساختم
        جای پای معصیت هایشان را
        می توان به رخ روزگار کشید
        گل ها چه معصومانه جان می دادند
        بی آنکه بزرگ شوند
        بی آنکه فرو روند
        در منجلابی که مرا انکار کرد
        پشت پنجره ای که از ازدحام نگاه هایی قد علم کرده اند
        و خرده ریز از یک اندیشه پست
        ته نشین می شوم
        میان صفات رذیله ای نامفهوم
        و سرگردان
        دختر باران اشعارم
        آه می کشید
        در تراکم تلخی های مشکوک
        و سرپوش می گذاشت
        بر تنهایی مصنوعی من
        می دمید
        و از غرورهایی مشبک
        عشق بدل می کرد
        سر می کشید
        مثل وسعت گسسته ی رابطه ها
        مثل منفورترین مسکرات
        بی رمق
        و
        مایوس
        آن گاه سر کشی نمودم
        از وفاداری های عریان
        شهوتناک و ناخالص
        که در جام بلورین
        می لغزید
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        حسام الدین مهرابی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۰
        زیبا نگاشتید و با احساس خواهر گرامی
        احسنت بر شما...
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6