سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ...تا دار

        شعری از

        امید مرادی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۱۸ شماره ثبت ۴۴۲۳۶
          بازدید : ۹۱۴   |    نظرات : ۱۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امید مرادی

        بوی باران

        بوی هق هقِ آسمان

        بوی بغضِ شکسته ی خدا می آید،

        قَدْ قامَتِ صِراطْ سَر به غلط می کشد،

        اسمان سقفش را گم کرده

        وتا اعماقِ فراموشی

        سرش را در کبودیِ چشم 

        نهان می دارد،
         
         
        صدای سکوت

        صدای ترس

        از اصطکاکِ خیسِ دست 

        با میله های سرد می آید،
         
         
         
         
        گرگ و میشِ بی رمق ،

        بویِ خاکِ خیس

        از رقصِ باران 

        بر صحنه ی دار ،

        بوی اعدامِ قلم

        از دست هایِ بسته

        وپنجه هایِ خسته می آید ،

        آه اگر قلم نبود،

        شعر ها چگونه در دهان جا می شدند...
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۰:۱۶
        عزیز دل برادر یکی از بهترین های تورا خواندم و به قول سرکار خانم پاپی شاهکار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۱
        بوی اعدامِ قلم



        از دست هایِ بسته



        وپنجه هایِ خسته می آید ،



        آه اگر قلم نبود،



        شعر ها چگونه در دهان جا می شدند...

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم امید
        یکی ازبهترین شعرهایی بودکه ازت خوندم
        زیبا وعمیق پرازتصاویرملموس خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۲۳

        آه اگر قلم نبود،



        شعر ها چگونه در دهان جا می شدند............... خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۲۴
        عاااااالی نوشتی داداش امید خوبم....از اون سپیدهایی بود که دوست دارم...

        ...........شادمانیت آرزویم برای تو خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۱۷
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین
        پر معنی و موثر
        مبین مشکلات جامعه خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۳۵
        درود جناب مرادی خندانک
        ازعنوان سپیدتان :« تا دار...»اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد اضطراب بود...اضطراب فردی که با پای خود به محل اعدام میرود.اما در شعرتان با اضطراب فراگیرتری مواجه شدم .اضطراب فراگیر نه به معنای روانشناسیش(اضطراب در تمام طول روز بدون دلیل مشخص)بلکه در قالبی اجتماعی و فراگیرنده تا آسمان و زمین و همه ی کائنات...تا بغض خدا....
        واین بسیار زیباتر از چیزی بود که من انتظارش را داشتم...تا دار...هق هق آسمان...بغض شکسته ی خدا...
        بسیااار عااالی
        واما ...
        هردو تصویر این سپید بسیاااار زیباااا و هنرمندانه طراحی شده اند:صحنه ی اعدام یک انسان :

        بوی باران
        بوی هق هقِ آسمان
        بوی بغضِ شکسته ی خدا می آید،
        قَدْ قامَتِ صِراطْ سَر به غلط می کشد،
        اسمان سقفش را گم کرده
        وتا اعماقِ فراموشی
        سرش را در کبودیِ چشم
        نهان می دارد،

        و صحنه ی اعدام یک قلم:

        گرگ و میشِ بی رمق ،
        بویِ خاکِ خیس
        از رقصِ باران
        بر صحنه ی دار ،
        بوی اعدامِ قلم
        از دست هایِ بسته
        وپنجه هایِ خسته می آید ،
        آه اگر قلم نبود،
        شعر ها چگونه در دهان جا می شدند...

        هرکدام جداگانه قابل بررسی هستند اما انچه هردو را به هم پیوند می زند این است که قلم معرف اندیشه است و اندیشه معرف فرد ...شاید با اعدام یک فرد اندیشه اش پویاتر و ماندگارتر شود اما با اعدام قلم و اندیشه اش مرگ حتمی است...

        البته شعر بیش از اینها حرف دارد:

        بوی بغضِ شکسته ی خدا می آید،
        قَدْ قامَتِ صِراطْ سَر به غلط می کشد،
        اسمان سقفش را گم کرده
        وتا اعماقِ فراموشی
        سرش را در کبودیِ چشم
        نهان می دارد...

        کنایه هایی که به زیبایی در دل واژه ها خوش نشسته اند...

        جناب مرادی!
        به جرات و بدون هیچ تعارفی می توانم بگویم این شعر یک شاهکار است.
        خندانک خندانک خندانک
        همواره باشید و بسراییدخندانک
        رضا نظری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۱۱
        درود بر بهترین امید مرادی دنیا
        مدتهاست شعری را نقد نمی کنم در هیچ سایت و گروه و فضایی، الان هم قصد نقد کردن ندارم، اما این شعر، نمی گویم آن تبختر شاعرانه ی آثار سه ماه گذشته ات را دارد، نه، اما ساده تر و بی تکلف است، مستقیم تر حرف هایش را می زند، پر از بغض است، بغضی که هر آدم آگاهی این روزها به آن دچار می شود، در این شعر چنان سقف آسمان کوتاه شده که به قول نیما«دنیا گوری می آید در چشم» با خواندن این شعر احساس خفقان کردم، «اعدام قلم» یعنی اعدام آگاهی بخشی، کتاب آگاهی می دهد، و کسی که می نویسد ذهنش انباشته از کتابهایی ست که خوانده، کشتن آگاهی، سخت ترین و بی رحمانه ترین مرگ هاست
        عمری بود، در مورد این شعر حرف می زنیم
        کاری پیش آمد باید بروم. تیک نقد را می زنم که دوباره برگردم
        منصور شاهنگیان
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۰۵

        درود بر شما :

        راستی اگر قلم نبود ...

        بسیار زیبا و خواندنی ...


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۵۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آه اگر قلم نبود
        شعر ها چگونه در دهان جا میشدند
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام داداش گلم
        خیلی خوب و عالی
        حرفه ای مینویسی خوشم میاد
        مرحبا داره این شعر
        نیره ناصری نسب
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۵۲
        درود بر جناب مرادی استاد سپید و بداهه نویس

        مرحبا بر اندیشه بزرگ شما خندانک

        عالی سرودید و پرمعنا

        خانم پاپی توضیحات را فرمودند

        من فقط در چند کلام :
        طلوع سخن
        صبح بیداری
        باران خاموش
        چکه های جوهر خون
        فرو می ریزد
        در شهر شعرهای سکوت
        خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۳۹
        خندانک خندانک
        بسیار زیبا
        لذت بردم خیلی
        خندانک
        آه اگر قلم نبود،
        شعر ها چگونه در دهان جا می شدند... خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۳۵
        سلام بر برادر ارجمندم
        خندانک خندانک خندانک
        چقدر این روزها
        دهانم بوی شعر می دهند
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        زیبا نگاشته اید مرحبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۱۳
        اعدام قلم

        و حکومت پاک کن ها

        و بیوه گی کاغذ ها

        فقط

        امضا ها بی سرپرست میمانند

        بقیه



        خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام اقا امید عزیز

        بداهای بود برای شعرت

        از نوشته هایت میخواهم ما را فراموش نکنند
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۵۸
        جناب آقای مرادی عزیز، سلام علیکم.
        ............................................................
        من نمی توانم مثلِ دوستان، بگویم.
        فقط عرض می کنم .............زیباست این سپیدی گویای سیاهی های غم.
        خسته نباشید برادرِ خوبم.
        موفق باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد رحیم کاظمی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۴۹
        سلام و درود برشما شاعر گرامی
        استفاده کردم از خواندن این شعر زیبا
        دستمریزاد شاعر عزیز خندانک خندانک خندانک
        فرهاد مهرابی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۰۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام استاد مرادی گرامی
        احسنت بر شما
        فوق العادست
        بسیار لذت بخش

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی غلامی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۴
        سلام امید جان بسیار عالی ولی فعلا کل گرفتم تا اندکی بعد با اجازه.... خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۵۶
        آفرین دوست عزیز بسیار عالی سروده اید
        دست مریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        مسعود احمدی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۳۱
        درودی دگر باره بر شما...
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک دو سطر پایانی عجیب زیبا بود جناب مرادی عزیز


        بیتی از آخرین سروده ام :

        یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

        در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !
        ایمان نوش آذری
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۱۱
        خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۲۵
        سلام بر امید عزیز
        محتوایی که بر آن مبنا سرودی، به فکرم فرو برد...
        احسنت به این ذهن خلاق و پویا خندانک خندانک خندانک خندانک
        زهرا منصوری
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۴۲
        قسم به قلم وهر آنچه می نویسد خندانک

        آه اگرقلم نبود ......

        بسیار زیبا بود خندانک
        یونسی یونس
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۲۴
        عرض ادب و ارادت
        بی نهاااااایت هنرمندانه بود بازی با کلمات
        و موسیقی درونی شعر .........احسنت
        علی غلامی
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۱:۳۷
        آزادی تیک تاک
        هق هق عدالت بود
        قلم خواست بنویسد
        جوهرش پخش هواشد
        کاغذ سفید ماند
        دل سیاه شد

        الان یهویی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۱۶
        بوى اعدام قلم

        سلام دوست عزيز

        زيبا بود

        قلمتان هماره سبز
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۴۱
        استاد پاپی حرفهایی زده بود که من کلی احساس شعف داشتم تو رو نمیدانم به قول دایی علیِ غلامی من به جای تو باشم از خانوم دکتر میخوام چیزی تجویز کنه ...............حالا خود دانی
        همه اومدن و کلی برات نوشتن ..تا رضا نظری عزیز که از حرفاش منم احساس خفقان کردم و به خودم لرزیدم ..موندم امیر جلالی کجاست که هنوز نیومده
        میاد ان شاءالله
        مانا باشی داداشی گل حظی بردم از شعر و صفحه ات و دوستان فهمیم مثل خودت
        دمت گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم
        مسيحا الهیاری
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۱۶
        همچو منصور خريدار سر دار شدم ....

        عارفانه اي بي نظير بود رقص قلمت داداش خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۲۱:۲۱
        برادرم درود بر شما ،
        چهار بار خواندم و باز می خوانمش.....

        هروقت دل سیر شدم نظر می نویسم. فعلا در حال مزمزه کردن واژه واژه ی نوای دل شما هستم. زیبا و عمیق یافتمش .... خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۲۰
        واژه ها فرزندان ناچار درون آدمی هستند که به حکم عشق و وجدان زاده می شوند.
        قلم مامای زایشگاه دفتر شاعر است.
        و ذهن شاعر \" پدر خونی \" حرف ها...
        دوست عزیز و شاعر ارجمند جناب مرادی گرامی ، جرعه ای از چشمه روشن ذهن شما نوشیدم و بسیار بهره بردم و دلنشین بود نیز... درود بر شما خندانک
        صابرخوشبین صفت
        يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۳۰
        درود خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۱۱
        صداي سكوت صداي درد صداي اميد خندانک
        بهاره ترابی (بهارنارنج)
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۰۵
        زیبا بود خندانک خوشم میاد وقتی می بینم هنوز آدمایی هستن تو دنیا که تفکر بخشی از زندگیشونه خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3