سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 14 خرداد 1403
  • رحلت حضرت امام خميني -ره- رهبر كبير انقلاب و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران، 1368هـ ش
  • انتخاب حضرت آيت الله خامنه‌اي به رهبري، 1368 هـ ش
27 ذو القعدة 1445
    Monday 3 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۱۴ خرداد

      گاهی...

      شعری از

      رضا خادمه مولوی

      از دفتر داغ دلتنگی نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۳۱ شماره ثبت ۴۴۲۰۴
        بازدید : ۵۹۶   |    نظرات : ۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر رضا خادمه مولوی

      گاهی میان خنده میگریم
      گاهی میان گریه میخندم 
      شبها به کنجی میروم آرام
      در را به روی خلق می بندم
       
      از روزهای رفته دلگیرم 
      از روزهای نامده نومید
      هر روز با یک قصه ای تازه
      یاد تو در من میشود تجدید 
       
      دور از نوازش های دست تو
      دستان من در انزوا تنهاست
      حتی نسیمی از بهاران هم
      دور از تو این ایام جانفرساست
       
      یادت شبیه سایه ای سنگین
      هر لحظه افتاده ست دنبالم
      دیدی چه کردی با دلم آخر
      دیدی چه آوردی بر احوالم؟ 
       
      آن روزها دیگر نمی آیند
      آن روزهای مملو از خنده
      هر روزمان با شادمانی بود
      هر روزمان از عشق آکنده 
       
      گفتم که شاید شعرهای من
      تسکین دهد این زخم و بیماری
      این زخم ها اما نمی میرند 
      این زخمهای تا ابد کاری
       
      مانند اسپندم که در آتش
      می سوزم اما بوی خوش دارم
      کوهم! که گاهی سخت می گریم
      می گریم اما جوی خوش دارم
       
      ای کاش چشمانت نمی افتاد
      بر باغ های سبز همسایه 
      تا بر سرم دیگر نمی انداخت
      این غصه ها، اندوه ها، سایه
       
      دریای شور انگیز عشق ما
      ناگاه دیدم در تلاطم شد
      آن زورق رویای من آنگاه
      در هم شکست و بین آن گم شد
       
      دور از تو هرجائی که من رفتم
      انگار رنگی از جهنم داشت
      هر گل که در اطراف خود دیدم
      مانند من در چشم شبنم داشت
       
      ای شهرزاد قصه های من
      این قصه را هم نقل کن پشتم
      این هم بگو یک شاعری را من
      از شدت عشق خودم کشتم
       
      دیگر رها کن دستهایم را
      ای عمر من ای هستی مسموم
      دیگر نمیخواهم تو را ای عمر
      حتی تو را ای هستی موهوم
       
      رفتی و من هم بعد از آن دیدار
      دیدار دیگرها نمیخواهم
      با اینکه یادم نیستی دیگر
      اما من از یادت نمی کاهم
       
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۶
      درود
      چهار پاره زیبایی است خندانک خندانک خندانک
        مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۰۰
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      درودها
      استفاده كردم
      مانا باشيد
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      حسام الدین مهرابی
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۱
      احسنت دوست گرامی
      زیبا سرودید...
      وحید کاظمی
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود بر شما
      آرمین اسدزاد (الف)
      چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۵۵
      زیبا و دلنشین خندانک خندانک خندانک
      رضا خادمه مولوی
      جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۲۶
      عرض ادب و احترام خدمت همه ی دوستان محترم
      بابت الطاف شما ازتون ممنونم
      موفق و شاداب باشید.....
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0