Assholism

بی نهایت از اندیشه و ادب شعرت لذت بردم افرین و احسن مرحبا دوست هنرمندم

تا بفهمی \"من خوبم تو بدی\" بی خِردیست.........................

بگمانم واکاوی من بود در ورای منیت ها...ممنون

درود بر شما بزرگوار

نتیجه بی خردی همان گرفتاری در اسارت

بسیار زیبا بود
پاینده باشید

درود بر شما استاد
عالی بود

باسلام بسیار خوب موفق باشی

بر همین باش که جسمت به تو حبسی ابدیست
سلام
زندان بی زندانی باز هم نامش زندان است و تن بی من نامش جسد.
..........
سلام دوست من زیبا فکر میکنی و من دوستار شعر های زیبای شماییم

به گمانم که خود آزار شدم با غم تو
گوسفندی به چِرا رفتنِ تو دردِ بدیست …
آقای اسدزاده امروز صبح مهمان چه اثر زیبا و معناداری شدم... بسیار بسیار سپاس...
هم احساس بود و هم اندیشه ...این اثر از آنجا که فلسفه و روانشناسی رفتار را در خود جای داده بود و همچنین طعنه محکم و جان داری به باور ها و تابوها زده بود بسیار ارزشمند بود و بیاد ماندنی ... بهره بردم و درود بر شما

خيلي خوب بود و لي اين وشيست يعني چي:
مگر انسان صفتی پاک تر از خوک وَشیست؟
يعني شبيه خوك ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مانا باشي عزيز دل

درودتان باد

...................... .............................
درود برادر ادیبم
شعر بسیار زیبا و با محتوایی بود
نقد فنی نمی کنم چون دوستان نکات مورد نظر را ذکر کردند .
اما با محتوای شعرتان البته در بعضی موارد بخصوص تعمیم دادن برخی صفات موافق نیستم
اما در مجموع شعر بسیاااار خوبی بود
....................... ..............................
شیطان نشسته بود بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمي‌داشت. گفتم: «ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده‌ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده‌اند.»
شيطان گفت: «خود را بازنشسته کرده‌ام، پيش از موعد.»
گفتم: «به راه عدل و انصاف بازگشته‌ای يا سنگ بندگی خدا به سينه می‌زنی؟»
شيطان گفت: «من ديگر آن شيطان توانای سابق نيستم. ديدم انسان‌ها، آنچه را من شبانه به ده‌ها وسوسه پنهانی انجام مي‌دادم، روزانه به صدها دسيسه آشکارا انجام مي‌دهند. اينان را به شيطان چه نياز است؟»
شيطان در حالي که بساط خود را برمي‌چيد تا در کناري آرام بخوابد، زير لب گفت: «آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمي‌دانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خيانت، تا کجا مي‌تواند فرا رود و گرنه در برابر آدم به سجده می‌کردم.»

درود بر شما داداش گلم

سلام جناب اسدزاده گرامی
درود خدا بر شما
غزل بسیار زیبایی خوندم

با درودی صمیمانه به شما

موفق و پیروز باشید ...

درود دوست گرامی
زیبا بود...

گه گُداری به تماشایِ خیالت بِنِشین

تا بفهمی \"من خوبم تو بدی\" بی خِردیست
سلام
عالی بودداداش گلم خواندم وحظکردم
پایدارباشید

جناب آقای اسد زاده ی عزیز، سلام علیکم.
...............................................................
این هم به هرحال عقیده ایست اگر، تعمیم درکارنباشد.وحقیقتی ست که خیلی ازمافقط نامِ (انسان) رایدک می کشیم ویا، درظاهرِ (آدمیم).........
نه اینکه خوک نجس نیست،که درباورهای دینی ما،هست .اگرما انسانها،دنباله روی خوک باشیم.............اگرمثال بزنیم ،قومِ لوط را..وآنچه که امروزه انجام می شود، بدترازاعمالِ کثیفِ آن قوم..........ولی درظاهر، قومی لوط منقرض شده است......و......
درپردازش هم به نظرِ حقیر ،چون زیاد ازاختیارات شاعری استفاده شده(هجای کوتاه به بلند، وبلند به کوتاه)تبدیل شده ،گاهی به نظر می رسد که وزن ،نامتعادل است..........(که نیست)............
ولی شخصاً نگرشی به این تُندی رانمی پسندم(ویا بیانش رابه اینگونه) گرچه حقیقت دارد.
خسته نباشد

سلام واحسنت...

بسیار عالی ...............درودتان باد ./

درود برشما دوست عزیز
خیلی هم قشنگ

سلام بر شاعر گرامی
زیبا سروده بودید.

درود
بسیار عالی بود

بسیاااار عاااالیییییییی

درود بزرگوار..
عجب شعری!!
عجب شوری!!
عجب شعوری!!
دوبار خوندمش و هربار حظ خاصی داشت.. و البته حرف های بسیار برای گفتن..ای کاش فقط شنونده و خواننده نباشیم..
زنده باد..

درود و سلام بر ارمین عزیز
خیلی خیلی دوست داشتم شعرت رو البته گاهی حس کردم بیت آخرت کلا با منه طرف حسابش
آخه تو صفحات مجازی دوس داشتم اسم پروفایلمو بذارم لطفا گوسفند نباشیم
کلا فکرم با شعرت یه جورایی در بی ارتباطی ارتباط برقرار کرد
کلا عالی بود مثل همیشه

به گمانم که خود آزار شدم با غم تو
.........
بدیده مردم چشمم نسشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
..........
سلام
دوست عزیزم
ممنون
و زیبا بود
ببینم گوشت خوک حرام تر است یا حق مردم؟

سلام
آرمین عزیز
در تمامی اشعارت راز آلود بودن رو میبینم
حرف های بسیار پس هر شعر نهفته داری
ممنونم

سلام جناب اسدی خوشحالم در صفحه زیبات اثری ازتون خوندم
مضمون سروده تون زیبا و قابل تحسینه
درووود

سلام
زیبا بیان حقایق نمودید
پادشاهی به غلامش گفت بهترین غذای جهان را برایم بیاور
غلام برایش زبان گوسفند آورد
پادشاه متعجب شد ... گفت بدترین غذای جهان را بیاور
غلام برایش زبان گوسفند آورد
پادشاه برآشفت و گفت معنای این کار چیست
گفت زبان هم میتواند بهترین باشد و هم بدترین
و .... نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

درود بر قلم روانتان

انتها مرا برد به نام یک کتاب که خواندنش خالی از لطف نیست
\"لطفا گوسفند نباشید!\"
و اما کمی قبل تر

نکند پیله ی خود بِشکافی پَر بزنی!


بر همین باش که جسمت به تو حبسی ابدیست

این را اصلا قبول ندارم
یکروز از این پیله زخمی واژه هایم را بیرون خواهم کشید.

سلام
خيلي پر معنا بود و بسيار جالب و زيبا

زیبا خواندمت

درودبرشما

سلام جناب اسد زاد عزیز
دوباره خوندم و لذت بردم

برقرار باشید

درودها ،

بیت دوم رو خیلی خیلی پسندیدم هر چند همه ی ابیات شما پرمفهوم و عمیق بودن و البته زیبا

مانا باشید و همیشه نویسا

زیبا و بدیع از لحاظ تصویر-و ژرف از نظر معنا - موفق باشید