نِشتر

درود بزرگوار
غزلی زیبا و دلنشین

جناب آقای خادم پورعزیز، سلام علیکم.
...................................................................
شُده خاموش شوی، تابِکُشد درد ترا
غزلی خسته به،آخربکشی ،گریه کُنی؟
...........................................................
خسته نباشید بزرگوار......غزلی ست بسیار زیبا..

درود بر شما
خیلی خیلی عالی
مرحبا بر اندیشه نابتان
احساس خوبی داشتم وقتی خوندمش یجورایی در دل همه اس که تو خلوتشون گریه میکنن

فرم، معنا و بیان فوق العاده!
پایدار باشید و قلم به دست...

سلام

درود بر شما و احساس زیبایتان جناب خادم پور

ذوق و احساس نابتان قابل تقدیر است

...................درود.....................

درود بی پایان استاد گرامی
بسیار زیبا سرودید
احسنت بر شما

سلام جناب خادم پور گرامی
درود بر شما
شعر زیبایی سرودید

درود برشما استادگرام غزلی زیبا ازشما خواندم وبهره بردم پاینده باشی

درود بر شما .

................ ....................
درود بزرگوار
بسیااار زیبااا سرودید
سپااااس
................ ................
جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.»
جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش.»

بسیار زیبا استاد انشاا... همیشه شاد باشید

درود برشما بزرگوار
بسیار زیبا
لذت بردم

درو.د استاد مهربان
لذت بردم
مانا باشید