هوای شرجیِ ذهنم تموزِ ساری را...
بیا هلاک شدم کم کن این بخاری را
به مطبِ کرَمت بی ویزیت رام بده
دوا گلی بزن این کهنه زخمِ کاری را
نمیشه و، نمیام و، سرم شلوغ شده
شنیده ایم فقط لفـظِ کـار داری را
تو وعده هات همه ماضی اند ومستقبل
بیا وصَرف بکن فعلِ روزِ جاری را
چو ترمِ آخرِعشقی رواست پاس کنی
دو واحد از هنرِ مشتری مداری را
چگونه ترک کنم عادتِ هلو خوردن ؟
چگونه شرح دهم آن لبِ اناری را ؟
بیا و از سـرِ فتحِ سفـارتم بِگــُذر
بیا وتجربه کن حُسنِ همجواری را
به ازدواج بیندیش و سُنتِ حسنه
نگیر از منِ مسکین امیدواری را
بیا و لذتِ بابا شـدن عطایم کـن
ومن عطا کُنمَت حسِ بارداری را
به ناز دختـرَکم خانمی بیاموزم
به شازده پسران هم سوارکاری را...
صدای جیغِ عیال و پریدم از خوابم
فـدای قافیه کردیم ماست مالی را !
سخن دراز شد وحسِ مُبهمی دارم
شکسته توی سرم ظرفِ گل اناری را
مهدی صادقی مود
- ماست مالی کردن : امری را که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن
- تموز : تابستان