فرهنگ و هنر
باغبانِ کویِ فرهنگ و هنــــــر
دور می دارد عزیزان از خطر
پاس می دارد تلاش و خستگی
می گشاید آرزو در زندگــــی
قلب و جانم تحفه ی زیبا گشود
با زبانم گویمت صدها درود
پایه ی خوشبختی می کارد چنان
رعد می بارد طنین از آسمان
چشم شورِ عقل و تن از هاگ و خاک
گرد شور دیده ها با آب ِ پاک
مفتخر خود جوش و جویای ثواب
علم وافر بهر جان در دل مذاب
گل گلستان می شود از عطرِ باغ
بوسه بر زلفِ سحر آمد سراغ
بلبلان در ذوقِ خود رقصیده اند
یک صدای دل نوا پیچیده انــــــد
مستی و شادی و عشقی در بهار
باز می کارد ظفر در کارزار
آفتابِ علم تابید از شرف
در زمین ریشه کشید از هر طرف
مهتران دیوانه وار و جان نثار
می زدایند از بشر دود و غبار
مهره تسبیحی و سنگی چون عقیق
شیر مردانی کشد از هر طریق
باز سازی می کند خلقی زعار
پاسدارانِ وطن از درد و زار
زال کل همی او صرت جدا شباب
و ابخطاهم محتفظ من العذاب
ریت عمری ایطول و اکتب ما ارید
طالب العزه ابامل یومٍ جدید
انتم التاریخ یذکرکم جنود
انتم احبابی او مهجتی ابکل سجود
یا حماة الدین یا بدر الجهاد
الامل بالطلاب و انزیل العناد
کاشتم بذر محبت در دیـــــــار
برداشتم لبخند شاد ازعشق یار
جاسم ثعلبی (الحسانی) 22/09/1394
13/12/2015