يکشنبه ۲ دی
دزد شعری از رضا محبی راد
از دفتر شايد براي تو... نوع شعر
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۱۳ شماره ثبت ۴۲۵۲
بازدید : ۱۳۵۲ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب رضا محبی راد
|
نفس دار را هم
بند آورده ام!
از بس
بر پايه هاي سست ايمانش
لگد كوبيده ام !
آه ... فروردين زندگيم
ابر باردار چشمانم
سرنوشتم را
در نحسي سيزده
تكثير می کند .
و من روزگار سياهم را
بر موهاي سفيد مادرم گره مي زنم !
حال كه صدايت مي زنند
كِل ها ممتد دنيا
عروس روياهاي دور ...
حجله ات را مي دزدم !
و به خوابي می برم
كه بي شرمي هيچ كابوسي
دستش به دامنت نرسد !
واي ... آمين
خوابم نمي برد !
آغوشم عطرت را گم كرده است .
بر جنازه ي نشسته ي خود
فاتحه می خوانم
گمنام تر از من در دنيا نيست
تپه اي برايم پيدا كنيد !
تا بر بلنداي آن
شهادت يك دزد را
نذر كنم !
كه نه بهشت
بي تو مي روم
و نه جهنم مي سوزاند م
وقتي اينچنين ترم .
(گناه مي كنم
و تو را مجبور مي كنم به گناه )
رضا ...
ايام از دستم رفته است نمی دانم !
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.