يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر رحیم نیکوفر ( آیمان )
آخرین اشعار ناب رحیم نیکوفر ( آیمان )
|
هوا گرگ است و میش
مسافری خسته ام
مه غلیظ نم میچکاند
روی شب بوهای کنار جادۀ خیالم
گرم نگه میدارند از دور
چشمک چراغ های دهکده ،
عرق پیشانی ام را
باید بنشینم ؛ خسته ام
روی تپّه ای پر از سؤال
می نشینم کنار جاده
دلم خراش میخورد
از بلعیدن یک سؤالِ بی جواب
برگردم یا بروم ؟!
کسی درونم میگوید وای بر تو
ازکجا شدی مسموم این افکار !؟
نهیب میزند دیگری
گورِ بابای اصل و نسب !
برای چه باید رفت ؟! برگردد !
مگر نمی بینی در شهر
قیام کرده است « تمدّن » !
در این میان ؛
کلاهم قاضی میشود
و من ؛
احساس میکنم دلتنگم
دلتنگِ چایخانۀ روستایمان
دلتنگِ نغمه ی سازِ ..عاشق احمد..
دلتنگِ جاده های خاکی و سایه های درختانش
دلتنگی هارا که مرور میکنم
کوله بارم تبسّم میزند
بروم ؛ باید برخیزم
لحظۀ عزیمت از پشت سر
ماشینی با نور و بوقش
صدا میزند نامم را
بَه ؛ چه ماشینِ تمدّن داری !
به گمانم گریزی نیست
هرجا بروی « تمدّن » پیدایت میکند
امّا اینکه کدخدای خودمان است !
،، حمدالله تراکتورچی ،، و پسرش ،، آصب ،،
گویا پسرش ،
چیده است بساط دامادی
چون ابروهایش آستین بالا زده اند !
شک دارم با این دَک وپُز
نامش را هم اِسی نکرده باشد
حالا دیگر ؛
کاملاََ روزِ روشن است ،نه گرگ و میش
با تنباکوهای سوار شده در ماشین نیز
روشن شد برمن
که تار بسته سازِ عاشق احمد !
برگردم یا بروم ؟؟!!
(نیکوفر) آبان 94
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.