روان را زیـرکــان،با هــوش جادو خیز می کردند
به ســوهان بی محـــابا گــوش یابو تیز می کردند
طمـــع ورزیــده ها بر مــا نکــردند اکتـفا بر نیش
کــه پــی در پــی مهـــیّا نـوش زالو نیز می کردند
دیانـــت را دنائـــت بـــر نمــی تابـــید ، از این رو
تدیّن را به هر خاشـــوش ، نارو ، ریز می کردند
همانـــهائی که در هـــر گـوشــه هالــو پرورانیدند
عجـــب رندانـــه با پاپـــوش هالــو جیز می کردند
فراغ البـــال می شد بــود از هــر مرگ بی هنگام
جهـــنّم را اگـــر خامـــوش بـــا شـومیز می کردند
هـــوا بـــود آفتـــابی مغــــزمان را شستـشو دادند
نفهمـــیدیم و در مــا، هــوش را یونیزه می کردند
زمین تا مستفیـــض از برف می شد هر زمستانی
گـذرگــاه تـــو تــا آغـــوش پـــارو لیـــز می کردند
جوان بودیـــم در مـــا هوش بازیگوش پُز می داد
چه بهت انگیـــز،افـــزا جوشِ تابو هیز می کردند
فقـــط وقتی کــه جانی را نمی دیـــدند در سهـراب
زمــین را آســـمـان را نــوشــدارو خیز می کردند