هرچند دو دست او بریدند
اما که گرقته بود دندان
با مشک هزار آرزو داشت
می دید لبان خشک و عطشان
یک تیر ز حرمله چه ها کرد
تنها نه به مشک ،با دو چشمان
دیگر زچه روی می توانست
در خیمه شود نزد طفلان
می دید سکینه را به خیمه
می گفت که العطش عمو جان
این آخر ساقی حرم بود
با صورت خود فتاده میدان
فریاد کشید و یا اخی گفت
برجان حسین(ع) چه می شد از آن
یک سمت حسین(ع) و سمت دیگر
زهرا(س) و دو چشم زار و گریان
جانم به سری که وقت مردن
زهرا(س) بنشانده روی دامان
این مکتب عشق معنوی بود
سر مشق شهادت است و عرفان
هرکس که ز خود گذشته داند
عشق ازلی نبوده کتمان
با خون حسین(ع) می نویسند
بر اهل نظر شفاعت آن
خواهد ز خدای خود شب افروز
با عشق علی(ع) رسد به پایان
--------------
شب افروز 29/7/94
مصادف با شب نهم محرم
شب یا ارباب بی دست
شخص خدمت حضرت مهدی(ع) رسید آقا مشغول خواندن نامه هائی بود
هر نامه را که می خواند یا امضاء می کرد و یا نه بدون امضاء کناری می گذاشت امابعضی نامه ها رو قبل از امضاء می بوسید و روی چشمش می گذاشت
آن فرد از آقا داستان را پرسید آقا جواب داد این نامه های شیعیان به امامزاده ها است که من باید بخوانم و تائید کنم اما نامه هائی که نخوانده می بوسم و
امضاء میکنم متعلق به عمویم عباس(ع) می باشد که باب الحوائج است
-------------------------------
از مسجد بیرون آمدم شخصی از آشنایان را دیدم به او گفتم در مراسم شرکت نمی کنی گفت این ها که می آیند برای غذاست گفتم تو برای اعزا بیا که یک نفر خالص باشد شاید برای ما حفظ آبرو بکند خندید و قول داد فردا شب بیاید
----------------------------
عزیزانم دهه محرم همان کشتی نوح است نشود ما نباشیم و دیگران باشند
جناب آقا محمد هادی می گفت بابا می دونی بیشترین حالگیری چه وقتی بوده پرسید چه وقت گفت وقتی که پسر نوح تو آب داشته خفه می شد ولی الاغِ توکشتی باباش براش دست تکون می داده و لبخند می زده