شعرطنز مادر شوهر عجیب و غریب از علی دولتیان
خانمی می گفت گاهی شوهرم خر می شود
نیمه شبها ناگهان مشغول عر عر می شود
گرچه می ترسید ، از من روز اول مثل موش
مادرش را تا که می بیند دلا ور می شود
من نمی دانم ولی انگار ، او دیوانه است
گاه دزدی می رود یک روز افسر می شودر
می زند جفتک جلوی بچه بر دیو.ار و در
یا که کاری می کند گوش همه کر می شود !
تا مداووایش کنم پیش مشاور بر ده ام
تو نگو دیو انه تر او توی دفتر می شود
هر چه می گوید مشاور ، بی ادب در پیش ا و
می کند تقلید او ، میمون و انتر می شود
من که هیچی دخترم ، از دست او عاصی شده
شک ندارم طفلکی دیوانه ، آ خر می شود
شوهرم دیوانه ، اما مادرش دیوانه تر
این همه دیوانگی الله و اکبر می شود ؟ !
گریه زاری می کنم از کار مادر شوهرم
من گلی هستم که دارد زود پر پر می شود
گفته یک همسا یه ام پشت سرم این زن چرا
بیخودی ساعت به سا عت زرد و لا غر می شود
خوبیت حا لا ندارد گفتن این حرفها
لا اقل با گفتنش آ دم سبکتر می شود
جای خواب پیر زن شبها میان تخت ماست !
گند و بویش یک طرف جایش چرا می شود
گفته می خوابم کنا رت تا جلو گیری کنی !
چون که صد دفعه بزایی باز دختر می شود
بنده یک پا دکترم اصلا نمی زایی پسر
دخترت ، هم تازه دختر زای دیگر می شود
چون ولی اما اگر سرد است طبع ات پس لذا
صد قلو هم که بزایی پاک دختر می شود
کاش یک کم پسته می خوردی زمان کودکی
نطفه ها حتما پسر با خوردن گرمی ، شود !
گرم باشد طبع مادر او بزاید هی پسر
دخترش هم صا حب چندین برا در می شود
ای خدا از چیست هی مردم روانی می شوند
حال و روز هر کسی هر لحظه بد تر می شود