(ا) ای که جان خسته ام هر لحظه بیمار تو بود
(ب) بر دل آزرده ام هر لحظه آزار تو بود
(پ) پند زاهد را نکرد گوشو گشتم عاشقت
(ت) تا قیامت حسرتم یک لحظه دیدار تو بود
(ث) ثبت اشعارم به کاغذ بی خود و بیهوده است
(ج) جان من دیوار شعری و خریدار تو بود
(چ) چشم در راه تو چون ابر بهاران می شود
(ح) حالت شعرم چو مسکینان دربار تو بود
(خ) خلعتی حتی ندادی بر گدای در گهت
(د) در دلم داغی از این خشکی کردار تو بود
(ذ) ذوق مرگم کن،کمی اسرار مویت فاش کن
(ر) راز ها در پرده ی ایهام اسرار تو بود
(ز) رلف خوش عطر تو شد رؤیای هر روز و شبم
(ژ) ژرفنای شعرم از الطاف گفتار تو بود
(س) سر فرود آورده ام در قبله ی چشمان تو
(ش) شام شیدایی من در کنج بازار تو بود
(ص) صابران را گر چه پاداش شکیبایی دهند
(ض) ضجه های من نشان از سوء پندار تو بود
(ط) طالب جام می از لعل لبانت گشته ام
(ظ) ظلم بر چشم ترم از چشم دیندار تو بود
(ع) عاشقی در راه تو آوارگی ها دارد و
(غ) غربت کاشانه ام از ظلم هر بار تو بود
(ف) فاش می گردد تمام رازها در چشم تو
(ق) قایقم غرق همان چشمان بیدار تو بود
(ک) کام من شیرین شود در وصل رؤیایی تو
(گ) گاه دنبال همان لعل عسل وار تو بود
(ل) لعل لب هایت شراب ارغوانی باشد و
(م) مهدیار آن ساقی آماده بر دار تو بود
(ن) نیش عقرب کی تواند تا که در خاکم کند
(و) وانچه می رنجاندم تلخی رفتار تو بود
(ه) هر شب از هجران تو صد ها غزل آید مرا
(ی) یاور اشعار من چشمان پر بار تو بود
محمد جواد شاه بنده
«مهدیار»