دوشنبه ۳ دی
مسجد قم شعری از محمد رسول باوندپور
از دفتر حسرت نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۰ ۰۹:۲۰ شماره ثبت ۴۰۶۰
بازدید : ۱۴۹۸ | نظرات : ۲۲
|
دفاتر شعر محمد رسول باوندپور
آخرین اشعار ناب محمد رسول باوندپور
|
بيمارم و هيهات , طبيبم شده پنهان
آخر ز تَبت جان بدهم , مهرخ ِ ماهان
گفتم كه بيا , خواندمت از قلب وليكن
تا كي بزند مُهر خودش حضرت سبحان
هر دم كه به يادت گذر از عمر بگردد
اين خسته روان را بزنم صيقل و سوهان
ديدار ِ تو را خواهم و افسوس كه گفتي
مانع ز وصالم شده اين بار ِ گناهان
من قايقم , از ساحل ِ خود هيچ ندانم
الغوث , تمناي ِ دل ِ گمشده راهان
پنداشتم از روي و رُخت شعر بخوانم
توصيف ِ تو اما چه بگويم , شه ِ شاهان ؟
وقتي كه تو اربابي و من حلقه به گوشم
اين نوكري اما به دو گيتي نفُروشم
دين مُرده و دنيا شده حيران و دگرگون
جان مي كند اسلام ز اصلش شده بيرون
موسي تو نگه كن كه فقط اسم عوض شد
راحت بتوان يافت چو فرعون و چو قارون
هر جا نبوَد تبصره از دين محمد
نامش بنهادند همي ملزم و قانون
با اين همه پس علت غيبت تو بگو چيست ؟
تا كي نشود مهر ِ تو مرهم به دلي خون ؟
دانم كه بيايي و مسيح است كنارت
خضري كه در اين دوره برايت شده هارون
آن روز ببخشا من ِ عاصي و گنهكار
نرگس قَسمت مي دهم آن طاهره خاتون
وقتي كه تو اربابي و من حلقه به گوشم
اين نوكري اما به دو گيتي نفُروشم
عمريست كه هر جمعه دقايق بشمُردم
هر لحظه شدم زنده به عشق ِ تو و مُردم
اين رسم ِ كجا بود نبينم رخ يارم ؟
حسرت به دلم مانده غم و غصه بخوردم
آن روز نيايد كه بميرم و نباشي
از دوري ِ تو زار و پريشانم و قَردم
گفتي كه دلت صاف نما گر كه رفيقي
قلب ِ سيه ام بار ِ گنه بوده به هر دم
روزي برسد توشه ي ره بندم و بيني
تا مسجد ِ قم گريه كنان توشه ببُردم
آن جا كه هوايش به شميم ِ تو معطر
شايد كه خدا خواهد و جان را بسپُردم
وقتي كه تو اربابي و من حلقه به گوشم
اين نوكري اما به دو گيتي نفُروشم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.