فتاده باز به سر ،یاد بچّه گی هایم
بیا که گم شده ام زود، کن تو پیدایم
دوباره چشم گذارم من و، تو قایم شو
صدا، برآر "حسینم"بیا من اینجایم
"در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست"*
کجاست آنکه دهد گوشِ دل به آوایم؟
زبعدِ مادرِ پر مهرِ من که روحش شاد
دگر کسی ننهد لی لی یی به لالایم
بیا! به بویِ تو شاید بهار برگردد
کنون که هولِخزان است در سراپایم
همیشه مریمِ خوبم خدا گواست که من
چقدر بی تو غریبم، چقدر تنهایم!
وکاش بار دگر روزگار بر میگشت
دوباره باز سر سفره بود، بابایم**
قاین -شهریور 94
پانوشت ها
این مصراع از جناب آقای محمدعلی بهمنی است که البته این شعررا باصدای ایشان نیز دوستان شنیده اند
" در این زمانه ی بی های و هویِ لال پرست// خوشا به حال کلاغان قیل وقال پرست"
**" بابا یم" منظور پدر بزرگ مادریم هستند مرحوم کربلایی محد حسن غفرانی که روحشان شاد بنده سر سفره ی این بزرگ مرد مهربان رشد یافته ام علاقه عجیبی به من داشتند تاجایی که روزها پنجشنبه که بنده قرار بود از قاین به سده( آرین شهر فعلی) بروم مادرم میگفت این مهربان مرد ،ناهار نمیخورد ومی گوید با "حسین" ناهار خواهم خورد و گاه میشد که به دلیل نبود ن وسیله کافی در آن زمان(حدود سی سال پیش) تا ساعت ده شب هم نمیرسیدم واین مهربان منتظر می ماند وقتی در خانه را می کوبیدم خودش در خانه را به رویم باز میکرد روحش شاد
" هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق// ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما"