دوشنبه ۵ آذر
پراکندگی پرستوها شعری از ساحب
از دفتر دلنوشته نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ شهريور ۱۳۹۴ ۱۲:۳۷ شماره ثبت ۴۰۱۴۲
بازدید : ۴۵۵ | نظرات : ۲۵
|
|
می شود شعر ننویسم؟
خوابم می آید
قلمم پیله کرده است
بنویس
هی می گوید بنویس
از احساسی که دارم
....
می شود از احساسم نگویم؟؟
قلم نکند قهر کند
تنها کند جسم خسته ی مرا
چه کنم؟؟
چه بنویسم؟؟
می خواهی از پرواز مورچه ها بگویم؟؟؟
یا
دوست داری قصه ی
شبنم را
که از برگی رقصان می ریزد
تا شکار، دهان زمین شود؟
می شود غلط گیر بیاوری؟
قلمم فحش می دهد
داغون است مغز اعصابش
نمی نویسد...
می گوید بنویس
خب نمی شود عریان کنم
احساسی که
پوشیده است بر دلی
که شیشه های پنجره اش شکسته س
حوض دلش
خالی از ماهی قرمز است
ترسم این است
زخمی شود
گوش های پینه بسته ات!!!
چه می فهمد قلم؟
مجبورم
می گویم
شکسته است دلم
گرفته است دلم
خون است دلم
و
تنگ است دلم
قلم ساکت شده است
اشک آبی رنگش
بر کفن سفید دفترم می ریزد
دلم روضه می خواند
او
می گرید
می دانی؟
فردا ، قفس باز می شود
و پرستوها می روند
من
به حال پراکندگی
پرواز
آنها می گریم...!!!
اخرین شعر در دوران اموزشیم بود و با تمام احساسی که هم شادی تموم شدنش و هم غم نبود دوستانم بود نوشتم!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.