يکشنبه ۲۷ آبان
|
آخرین اشعار ناب ابوالفضل حبیبی
|
از دفتر : مونالیزا در پاییز...
موناليزا در پاييز...
رگبار و حسى نااميد از رفتن و پاييز
برگشتنِ بى چتر، از راه آهن و پاييز
يك پرسه در قلب خيابان هاى بى عابر
يك روسرى بى حواس و يك زن و پاييز
پيچيده توى كوچه، آبان هاى نامحدود
با ابرهاى تيره ى بى روزن و پاييز
يك اتفاق خوب كه هرگز نيفتاده!...
عصر مه آلود و تو و شاندرمن و پاييز!
پر مى كنى بى حوصله ليوان چايت را
يك پنجره ، يك جفت لب، نخ سوزن و پاييز!
ايوان خالى.. ، هشت آبان..، برگ ها...دالان...
باران و چاى و چند پر آويشن و پاييز!
يك يادگارى شايد از مردى كه ديگر نيست
يك خاطره از روزهاى بهمن و پاييز
يك ادكلن با مارك جگوار، سورپرایز كيك!...
يك رد بوسه، روى يك پيراهن و پاييز
پل هاى عابر، چند ساعت، پرسه در تجريش...
در باد، رقص شال، روى گردن و... پاييز...
محو تماشاى منى از تابلوى ژوكوند...
يك صورت افسرده روى كوبلن و پاييز
يك دفتر كهنه دو، سه تا سطر خط خورده
با بغض هاى از غزل آبستن و پاييز
توى اتاق دود حبسيدى خودت را با...
سيگارهاى ماربروى روشن و پاييز
روبان مشكى مى زنى و اشك مى ريزى...
بر عكس هاى سلفى خيس من و پاييز
ابوالفضل حبیبی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.