اي دلبر خوش حال من ، نيكو بكن اين فال من
شورى نما در حالِ من، اعلى بكن إقبال من
دانم تو آگاهى زمن، سِترت بپوشد عيب من
داناى هر سِرّ و نهان ، دانى تو شرح حال من
أفلاك در تدبير تو ، كل فلك تسخير تو
كِى قوّتِ تجليل تو ، دارد زبان لال من
نالان ز عشقم من گهى، از دامِ عشقم مى رهى
من در شگفتم العجب ، دانى تو خوب احوال من
تكبير تو ذكر لبم ، اَمَّن يُجيبَم در شبم
بین ناله هایم در سحر، اعجاز ده إجلال من
نازم كه عبدم خوانده اى، ماواى هر جامانده اى
جا مانده ام از كوى تو، اوجى بده بر بال من
كامم شود تلخ از هوىٰ ، راهم نما اى رهنما
دورَم نمايد از مَنَت، تطويل اين آمال من
رويم سياه از هر گناه ، دارم اميدت اي اله
اشكم بده حالِ دعا، هم ماهِ من هم سال من
گر بگذرم از خويشِ خود، قربم دهى در پيش خود
خيرم رساند آن زمان، هم جان من هم مال من
عمريست مست از جامِ تو ، يأسم زدايد نام تو
العفو رانم بر زبان ، اغماض كن إهمال من
سليمى
ساعت ٢١ مورخه ٢٢ ام ارديبهشت ماه ١٣٩٤