دریغ از دوری و دردی که دلبر
نهاده بر دلم ؛ مانند نیشتر
دمادم با دل افسرده گویم
دل پژمرده ، سوزی تو فزون تر
دلا دیدی که دلبر در دم در
وداعی تلخ با من کرد بد تر
به دادار توانا ،دوش گفتم
دل دریایی ام را باش یاور
در این دنیای پر نیرنگی ما
که دوستی را نشان باشد مهم تر
نباشد در میان دوستی ها
خداوندا جدا شد مهر ز پیکر
دگر رنگ و ریایی نیست با ما
چه شد در بین ما کز سایه گستر
بریدیم و رسیدیم چون جفا کار
نویسد این جفاکاری به دفتر
همان دادار دلجوْ دادگستر
که باشد از همه خوبانْ خوبتر
اگر ای آریا این را بدانی
به دنیا نیست چیزازعشق سرتر
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.