سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        هذیان

        شعری از

        پرستو پورقربان (آنه)

        از دفتر هیچ کسی هایم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ ۲۳:۴۵ شماره ثبت ۳۹۳۹۶
          بازدید : ۶۶۳   |    نظرات : ۷۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب پرستو پورقربان (آنه)

        خندانکهوالـــــــــــــــــــحقخندانک
         
         
        من در این بادِ تعلق و تملق 
         
        به کجا خاک شوم  
         
        تا تو برویی در من؟! 
         
        و در این دبدبه و کبکبه ها  
         
        به کجا دانه شوم   
         
        تا که برویم در تو ؟!  
         
        من لبالب با خودِ تیرگی ام روی به روی، 
         
        تو کجا خیمه ی انوار شدی؟  
         
        من که از بیمِ فنا  
         
        به صلیب تو شدم آویزان 
         
        چه کنم با چه کنم ها 
         
        که فقط یاد شدم در یادت ....... 
         
        من همان ذره ی هیچم  
         
        که معلق در جهان  
         
        به همه سوی شتابان شده و  
         
        باز شوم طعمه ی خاک.............! 
         
        مگر این خواب محال است 
         
        که در بیداری  
         
        با تو شتابان بشوم در همه آفاق ؟ 
         
        و نهایت،،  
         
        ذره ی ذرین دو عالم شده و
         
        باهم و بی هم
         
        بخزیم در بحرِ خاک؟ 
         
        مانده ام در خلاء از این دو سوالم: 
         
        که گذشته خواب بود؟ 
         
        یا که امروز  
         
        گرفتار چنین کابوسم؟  
         
        قلم از من چه میخواهی دما دم ؟!

        که باشد طرب افکارم غم و غم ؟!!
        .
        .
        .
        دل پا به فرار میگزارد

        اندیشه افراغ میشود!

        قلم باز می ستاند هذیان را !!

        .
        .
        .
        واژه میلرزد

        در آن حبس گاهِ اندیشه،

        دارد پیر میشود

        از نگفتن،

                    از فریاد بلعیدن و سکوت باز دمیدن ....................

        قامت روح شکسته میشود

        از گرانیِ توشه ی نعره های خفه شده!

        چه می نالی خزان؟

                    من از بدو بودن مرده ام ................

        قلم هرچه می بارد چرند است

        ولوله ی درونم را

        تنها واژه ای میداند

        که آن گوشه از تماشای

        عجز سرودنم،

                              دارد پیر میشود ........................
         
         
                      
         
         
        شاید که رسد آن فردا،
        ثانیه ای پیش از اجل....
        (هذیان)
         
         
        سوزلر قیزی:پرســـــــخندانکــتو پروقربان(آنـــــخندانکــــــــه)
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9