سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        هذیان

        شعری از

        پرستو پورقربان (آنه)

        از دفتر هیچ کسی هایم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ ۲۳:۴۵ شماره ثبت ۳۹۳۹۶
          بازدید : ۶۳۷   |    نظرات : ۷۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب پرستو پورقربان (آنه)

        خندانکهوالـــــــــــــــــــحقخندانک
         
         
        من در این بادِ تعلق و تملق 
         
        به کجا خاک شوم  
         
        تا تو برویی در من؟! 
         
        و در این دبدبه و کبکبه ها  
         
        به کجا دانه شوم   
         
        تا که برویم در تو ؟!  
         
        من لبالب با خودِ تیرگی ام روی به روی، 
         
        تو کجا خیمه ی انوار شدی؟  
         
        من که از بیمِ فنا  
         
        به صلیب تو شدم آویزان 
         
        چه کنم با چه کنم ها 
         
        که فقط یاد شدم در یادت ....... 
         
        من همان ذره ی هیچم  
         
        که معلق در جهان  
         
        به همه سوی شتابان شده و  
         
        باز شوم طعمه ی خاک.............! 
         
        مگر این خواب محال است 
         
        که در بیداری  
         
        با تو شتابان بشوم در همه آفاق ؟ 
         
        و نهایت،،  
         
        ذره ی ذرین دو عالم شده و
         
        باهم و بی هم
         
        بخزیم در بحرِ خاک؟ 
         
        مانده ام در خلاء از این دو سوالم: 
         
        که گذشته خواب بود؟ 
         
        یا که امروز  
         
        گرفتار چنین کابوسم؟  
         
        قلم از من چه میخواهی دما دم ؟!

        که باشد طرب افکارم غم و غم ؟!!
        .
        .
        .
        دل پا به فرار میگزارد

        اندیشه افراغ میشود!

        قلم باز می ستاند هذیان را !!

        .
        .
        .
        واژه میلرزد

        در آن حبس گاهِ اندیشه،

        دارد پیر میشود

        از نگفتن،

                    از فریاد بلعیدن و سکوت باز دمیدن ....................

        قامت روح شکسته میشود

        از گرانیِ توشه ی نعره های خفه شده!

        چه می نالی خزان؟

                    من از بدو بودن مرده ام ................

        قلم هرچه می بارد چرند است

        ولوله ی درونم را

        تنها واژه ای میداند

        که آن گوشه از تماشای

        عجز سرودنم،

                              دارد پیر میشود ........................
         
         
                      
         
         
        شاید که رسد آن فردا،
        ثانیه ای پیش از اجل....
        (هذیان)
         
         
        سوزلر قیزی:پرســـــــخندانکــتو پروقربان(آنـــــخندانکــــــــه)
         
         
        ۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0