چهارشنبه ۱۶ آبان
واژگان رنگ باخته شعری از محمدزاده
از دفتر غزل باران نگاهت نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ ۰۸:۳۴ شماره ثبت ۳۹۳۵۰
بازدید : ۴۶۴ | نظرات : ۱۰
|
|
چه کسی می داند
که در این تنهایی
عطر کمیاب گلی
هوش از رهگذر دل خسته
تا به پهنای جهانی دیگر
برده ست
.................
مردمان این شهر
خسته و پژمرده ند
زندگی پر ز هدف
و هدفها مادی !
همه جا, صحبت از ثروت و دارایی ست
در خبرها دیدیم
همه جا ناامنی ست!
ترس و اندوه , مردمانی خشمگین
وای برما
چه دنیایی ساخته ایم ؟!
..................
رنگ از رخ واژه رفته ست
درجهانی که سیاست در ان
به زرنگی یاد شود !
سادگی را به حماقت گیرند!
چه به گفتار و سخن خاموشم؟
در دلم فریاد است!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.