چهارشنبه ۷ آذر
( با دلبرخود حالی داشتیم ! ) شعری از محمدکدخدائی
از دفتر عرفان نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۴ ۰۳:۰۰ شماره ثبت ۳۸۷۰۰
بازدید : ۶۳۵ | نظرات : ۳۳
|
آخرین اشعار ناب محمدکدخدائی
|
دوش با دلبر خویش
حالی داشتیم !
شرابی بود وسوز وسازی
دل کبابی داشتیم !
زندگی در منِ سوخته دل
سوخته بود !
یار ، چشمانِ قشنگش را
بمن دوخته بود !
گفت :
هرچه میخواهی زمن
حا لت دهم !
بوسه میخواهی ، شرابی یا کبابی
هرچه میخواهی بگو
حالت دهم !
با چشمانی پراز اشک وسرشک ،
گفتمش
نومید و درمانده شدم ...
ای ساقیا !
زین همه اندوه و خشم و کینه ها
نفرت و دشمنی اندر سینه ها
خوش لقا !
خسته شدم
مرغ پا بسته شدم !
یاریم ده دامنم را بر کشم !
زاین خراب آباد به سویت پر کشم
گفتش ای عاشق !
همین لحظه
زمن بیشتر زپیشت
کام بگیر !
باسکوتت !
تو زبان در کام بگیر
در همین دم تو بمیر !
پس ز پس ...
هر چه که میخواهی ؛
زمن بیشتر بگیر !
شعر عرفان و اعتراض
محمد کدخدایی
شعر عرفان و اعتراض
محمد کدخدایی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.