سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      اشکآواز

      شعری از

      علی اسماعیلی

      از دفتر درنگ نخست نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ تير ۱۳۹۴ ۱۳:۳۱ شماره ثبت ۳۸۲۲۰
        بازدید : ۱۴۴۴   |    نظرات : ۱۴۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علی اسماعیلی

      ((شکی ندارم بعد ازین دوری تو می آیی
      هر چند این منطق دلیلی تازه می خواهد
      آجر به آجر شهرکی برپا شد از غصه
      تخریبشان شلیک  بی اندازه می خواهد))
       
      دراین حوالی سایه ات در رفت و آمد بود
      از پیش چشمم می گذشتی بی جهت انگار
      پیش آمده دستی به سمتت برده ام شاید
      لمست کنم بی واهمه حتی فقط یکبار
       
      شبها شتک می زد خیالت روی اعصابم
      در انتظارت خواب هایم روی هم افتاد
      وقتی گره می خوردم از یادت به بالینم
      در کنج آغوشم به جایت بغض لم می داد
       
      در کوچه هایی بی قدم آواز می خواندم
      باران حیا می کرد از ابری چشمانم
      با رعدهایش واکنش میداد و می گریید
      یعنی که من هم با تو اشکآواز می خوانم
       
      ذهنم پراز اندیشه هایی انتزاعی بود
      چشمم مجاور با افق اندوه می بارید
      قالیچه هایی پشت هم ارواح می بردند
      رویای گنگی در سرم آشوب می کارید
       
      خندق کشیدی دور دنیایم به قصدی که
      از من بگیری میل فتحی غیر جسمت را
      رسواترین سردار جنگت بودم اما باز
      هرجا که رفتم با تکبر بردم اسمت را
       
      حجمی به شدت منسجم از آرزوهایم
      افشانه ای شد روی کبریت دلم پاشید
      فهمیدم از دنیا به جز غم انتظاری نیست
      نزدیک لمسِ مرگ باید زندگی را دید
       
      خودکارهایم بوی بغضی خشک می دادند
      حسرت به دل بی واژه در شعرم زمین خوردند
      در بستری از جنس کاغذ شاعری می مرد
      تابوت هایی نعش این دیوانه را بردند
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر
      ۴۵ شاعر این شعر را خوانده اند

      محمد رضا نظری(لادون پرند)

      ،

      نجمه طوسی (تینا)

      ،

      فروزان شهبازي

      ،

      فاطمه سادات بحرینی(بحرالغزل)

      ،

      علی غلامی

      ،

      امیدمرادی

      ،

      علی دولتی

      ،

      فاطمه ضیاالدینی

      ،

      حسن بذرگری(آیین)

      ،

      سیده لاله رحیم زاده

      ،

      موسی عباسی مقدم

      ،

      سید حسام حسینی ارسنجانی

      ،

      صفیه پاپی

      ،

      امیر جلالی( ا م دی )

      ،

      بانو ابراهیمی(هیما)

      ،

      علی اسماعیلی

      ،

      ملودی ( ترانه )

      ،

      زهرا قمری فتیده

      ،

      سیده نسترن طالبزاده

      ،

      عليرضا حكيم

      ،

      مهدی شهبازی

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      جواد مهدی پور ( آزاده )

      ،

      رضا نظری

      ،

      مسيحا

      ،

      جواد کشته گر (مسافر)

      ،

      سمانه هروی

      ،

      فرهاد مهرابی

      ،

      مهرداد رستم آبادی (شاهد)

      ،

      کیوان رادفر

      ،

      رحیم نیکنام

      ،

      مریم شجاعی

      ،

      فاطمه توکلی

      ،

      حسین راستگو

      ،

      مریم شجاعی(بشارت )

      ،

      سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق)

      ،

      لـــــــــــــــیلا رنجبران

      ،

      قانع دستجردی

      ،

      ابوالفضل خداوردی پور

      ،

      بهناز رستمي ( شهپر )

      ،

      مونس ارجمندی

      ،

      آوا دوکوهکی

      ،

      روح اله عسگری

      ،

      مسعود مالمیر

      ،

      مهنوش قائدعلی

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3