سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        از هر دري سخني

        شعری از

        محمد رضا لطفی

        از دفتر دستم را بگیر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ ۲۳:۱۹ شماره ثبت ۳۸۰۸۵
          بازدید : ۴۷۴   |    نظرات : ۳۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        ☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️
         
        🌹ديروز و امروز🌹
         
         
         
        قديم ها 

        چقدر دوست داشتيم!!!

        زير باران قدم بزنيم 

        حالا 

        از آب پاش آرايشگرها 

        چندشمان ميشود

        ☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️☔️

        نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ فروردین۱۳۹۴ساعت 9:20 توسط محمد رضا لطفی
         
         
        🌹عشق و قدرت🌹
         
         
        عشق در هر جا كه ديدي خودنمايي مي كند 

        نقطه اي ديگر كسي قدرت نمايي مي كند

         

        هست قانون طبيعت مثل يك آلاكلنگ 

        از كتاب هر كسي او رونمايي مي كند

         

         ظاهر هر كس كه قدرتمند مي آيد به چشم

        از درون همواره او دارد گدايي مي كند 

          

        هر كسي با ديدنش احساس امنيت كني

        باطنش باشد قوي فكر رهايي مي كند

         

        در تمام عمر خود با عزت است و سربلند 

        لحظه اي در زندگي كي خودستايي مي كند!؟

         

        نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ فروردین۱۳۹۴ساعت 9:7 توسط محمد رضا لطفی
         
         
         
         
        🌹نیروها🌹

        از هوايي كه در آن 

        نفس مي كشم

        تا پلاستيك نوك بند ِ كفشهايم

        سرنوشت مرا 

        رقم ميزنند

        وقتي بچه هايم كفش ندارند 

        كشف مي كنم

        هستي

        مرا وابسته
         
         
         
         
        و وجدان ِ خانواده ام را

        خسته مي كند
         
         
         
         
        من هنوز

        به خود مي بالم!!! 
         
         
         
         
        نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ فروردین۱۳۹۴ساعت 9:2 توسط محمد رضا لطفی 
         
         
         
         
        🌹آن🌹
         
         
         
         
        قد و بالای رعنا ، چشم مشکی 

        سلامت نیز در حد پزشکی 

        ویک ماشین خوش رنگ و زرشکی  

         

        وجاهت را نخواهد کرد حاصل  

        #################### 

        اگر سرمایه شد تنها قشنگی  

        و در جمعیتی خوش آب و رنگی  

        بدان هرگز نباشد این زرنگی  

         

        لقبهاشان نخواهد گشت عادل  

        ################### 

        اگر "تودل برو" باشی قشنگ است  

        بقا بعد از فرو پاشی قشنگ است  

        صدا کردی تو داداشی قشنگ است  

         

        هر آن کس را که شد همسایه دل  

        ################### 

        برو تا می توانی مهربان باش 

        در این مورد تو الگوی جهان باش  

        و سقفی نیز مثل آسمان باش  

         

        اگر طوفان شود دریا تو ساحل 

        ################## 

        برای عشق ورزی وقت تنگ است  

        بدون عاشقی دل نیز سنگ است  

        کجا این برکه ها جای نهنگ است  

         

        در آن قایق نشیند نیز در گل  

        نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اسفند۱۳۹۳ساعت 11:53 توسط محمد رضا لطفی
         
         
         
         
        🌹نقش در دلها🌹
         
         
         
         
        نمای چارطاقی گر چه برگورم نمی سازند  

        ولي در سینه ی هراهل دل همواره جا دارم   
         
         
         
        خدایان فراوانی در اینجا سر برآوردند  

        ولی من بی تعارف گفته باشم یک خدا دارم

        نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اسفند۱۳۹۳ساعت 10:12 توسط محمد رضا لطفی
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2