يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر مریم شجاعی(بشارت )
آخرین اشعار ناب مریم شجاعی(بشارت )
|
مثل دانه ی تسبیح ،درنخ نگاهم بود
می زدم گره گرچه ،چشم او پناهم بود
کهکشان او روشن ،هاله های من تیره
من محاق اوبودم اوهمیشه ماهم بود.
ترش و شورو گس گاهی تلخ و بی نمک ،اما
اوچقدرمطبوع و خوب و دلبخواهم بود
خوشه های عشقش را دردلم نمی چیدم
خرمن فراورده ؛دانه های کاهم بود
زیرپایمان طی شدکوه و تنگه و تپه
دره ،ناگهان بی راه ،تارفیق راهم بود
از لبش نمی کندم چسب بغض را یک دم
دردل پراز دردش نبض قاه قاهم بود
مثل رودطغیان کردچشمه صبورمن
درمقابلم قد شد هرچه سربه راهم بود
رفته مدتی شایدازدوباره برگردد
این «دوباره می آید»فکراشتباهم بود .
_______________________
مریم شجاعی - بهمن 92
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.