سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        چهارده پاره

        شعری از

        جلال کوشا

        از دفتر تلخون نوع شعر عاشقانه

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ آبان ۱۳۸۹ ۰۸:۱۹ شماره ثبت ۳۷۵
          بازدید : ۱۹۰۸   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جلال کوشا

         

        چهارده  پاره


        عمرم که بر فنا شد

        اشکم رنگ حنا شد


        وای از دل غریبم

        تنها وبی صفا شد
         
        *************
         
        جسمم باد هوا شد

        چون ذرّه ی هبا شد


        از دست بی وفایان

        بر من چقدر جفا شد!!!

         
        *************
         
        آمدن اجباری شد

        ماندن به بیگاری شد

         

        دل را چه خوش کردیم ما

        رفتن که با  زاری شد

         
        ******************
         
        شعرم شده سیاهی

        بر لب نمانده  آهی

         
        حتی نفس کشیدن

        اجباری شد ، نخواهی

         
        ***************

         
        عمرم همه تباهی

        دل پر شد از سیاهی

         
        کامم چنان شده تلخ

        شیرین شد از گناهی

         
        ***************

         
        عمرم که رفته از دست

        هشیار بودم و مست

         
        مانده به جایش  افسوس

        دستی هم بر روی دست

         
        *************

         
        ناقوس مرگ نواخته

        هر دو جهان که باخته

         

        در فصل بی پناهی

        یک کلبه هم نساخته


        *******************
         

        دلتنگ و خسته ایم ما

        زار و شکسته ایم ما

         

        عزم سفر نمودیم

        توشه چه بسته ایم ما ؟

         

        ****************


        کو آن طلوع موعود؟

        برما عیان کن وجود

         
        بر گیر تو تیشه ات را

        ظلم را بکُن تو نابود

         
        ****************

         
        بر خیز امید آخر

        دستی بکش تو بر سر

         
        پر از نیاز شدم من

        همراه خود مرا  بر


        *******************


        از من بگیر تو دستی

        امید من تو هستی
         

        برمن تو تکیه ام باش

        بر سر بکش تو دستی

         
        ***************

         
        هر لحظه همرهم  شو

        همگام و همدمم  شو

         
        افشاء که شد راز دل

        همراز و محرمم شو

         
        *****************
         

        عمرم شده فنایت

        خون دلم حنایت

         

        کم کن ز بیوفائی

        مُردم من از جفایت

         
        ***************


        شیرین شدم ز کامت

        قنادی است دُکانت

         

        زهر هلاهلم نیز

        چون شهد کرده جامت

        ***************

         کوشا

        مهر ماه 1387

        ************

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3