سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        میروم

        شعری از

        منصور دادمند

        از دفتر دیوان مسعود نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۳۵ شماره ثبت ۳۷۱۳۹
          بازدید : ۴۷۱   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور دادمند

        بر شعر هایم می دود بوی رفتن ز شوره زار
        بوی نگاه به جلاد
        گم شدن در کوچه تنهایی
        بی کسی
        پر کشیدن به گنجشکی بر کاج و سپید
        پرواز کردند به نگاهی به مقصددور
        که می طلبدیک قربانی
          قربانی گنجشک به پرواز
        پروازی که میچکد از آن
        اشک و خون و دردها
        میچکد از آن
        آه دل افسون و حسرت ها
        پروازی به آخرین فریاد
        یک فریاد آخر
        بی صدا و بی رمق
         با هزار قصه زیبا
        ....
        خسته ام و خسته ام
        از آتش زدند بال و پرم
        می شکفد راز های دلم
        خسته ام از خاک ریختن بر سرم
        خسته ام از عهد و پیمان دلم
        به وفاش میکند مرا
        مجنون و دیوانه به جان
        خسته ام از دل بریدن
        نالیدن
        لرزیدن
        ترسیدن
        می تپد قلبم به عشق خدا
        اما آتش می زنم این تنم
        ...................
        این منم می نهم پا بر زمین
        چون نگاهم میدود بر خلقت خدا
        قلبم با همه قدرت جان
         میزند فریاد ای خدا
        نگذار مرا تنها
         بی پناه
        نبر از یاد مرا
        می شود به فریادم  پل صراط زنده زیر پا
        برزخ زنده به جان
         می گیردمرا به آغوش بر هوت  خلقت خدا
        می پیچد مرا آتش پر عذاب
        آخر ای خدا
         این چه بازیست مرا
        به خنده می سوزانی مرا
         تا ببینی ناله ام
        می کند ترا صدا
         تا شوی  تومادرم
        عزیز و بهترم
        تا بگیری بال پرم
        منکه قربان توام
         عاشق چشم و ابروی توام
        بی تو آتش می زنم
        خودم
        ...
        خسته ام و خسته ام
         تاکی بسوزم باربار
        خسته ام از سوختن از شرم و حیا
        به گناه و خطا
        تو میبخششی مرا
        من کی ببخششم خود را
        وقتی که به گناه میگیری روی خود را
        من عاشق روی توام
        ..................
        .
        خسته ام از آتشم
        می جهد از دلم
        می زند آتش
        آتش پر عذاب
        می تر سند از آتشم فرشتگان
        خسته ام از ناله زدندبا ابر و باد
         گریستن با باران
        فریاد زدند بر رعد خدا
        ای رعد بدر قلب مرا
         ماندم زین دو بام
        بر زمین و آسمان
        من به دادم ثروت
         بودو بقام
        به یک بر گ خشک گریان
        لرزان
        چرا ای خدا
        کشم این همه درد از آن
         تو خدا گفتی به ببخشم ثروتم به آن
        تا شوی ثروتم
        مونس وحشتم
         ای خدا چرا دردم افزون به افزون میشود
        قلبم شکوه ازتو به آسمون میکند
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0