"به یاد همیشگی تو"
قرنها میگذرد...............
آخرین بار که لبخند زدی فهمیدم
که زمان میگذرد!
راستش رنجیدم.
پشت دیوار دلم کز کردم
من ازآن پس نه بهاری دیدم
و نه از عمق صدا خندیدم.
قرنها میگذرد.........
دل من تنگترین زاویه را میگیرد
تیزی اش سینه ی چوبین مرا میشکند!
دردها میگذرد!
......
اولین بار که دردی دیدم
یکنفر خاطره اش گم شده بود!
راستش ترسیدم.
من از آن پس عمری
همه با خاطره ها جنگیدم.
دردها میگذرد..........
دل من سالترین سین جهان را دارد
وسکوتش ساکت!
گوییا پاره ترین کفش جهان را دارد!
سالها میگذرد
قرنها ازپس آن
دردها کهنه به نو تن دادن!
سین ها ساده وسخت
از پس عقربه ی کند زمان
............
......
میگذرند!
سهره ی عشق تو اما ماناست
سایه ها میمیرند
پشت این غار جهانیست
جهان!
سیم گیتار تو اما خواناست
سروها خم شده اند
ریشه ها در دل خاک
پایبانند هنوز!
..........
راستی
هیچ میدانستی؟
من از آن روز که "باشد باشیم"
قبل از آن روز که"باشدباشیم"
گذر از کوچه ی چشمان تو را سنجیدم؟!!
اولین بار که من خندیدم!
..........