جمعه ۲ آذر
در ميان آتش افتادي گلستان مي شود شعری از محمد رضا لطفی
از دفتر دستم را بگیر نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ۲۰:۰۱ شماره ثبت ۳۵۳۰۳
بازدید : ۵۴۴ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب محمد رضا لطفی
|
"در ميان آتش افتادي گلستان مي شود"
١
شك نكن آخر چرا اين پا و آن پا خوب نيست
غفلت از ياد خدا يك لحظه حتا خوب نيست
٢
هر كسي فرمان به دست او سپرده برده است
درد خود را فاش كمتر كن به هر جا خوب نيست
٣
هر زمان باشي تو در امري ضعيف او مي رسد
قطع اميد از خدا ؟هرگز ! مبادا خوب نيست
٤
او تامل مي كند تا توًتحمل مي كني
تا كمي وضع تودر هم شد نخور جا خوب نيست
٥
لحظه ها را زندگي كن زندگي يعني همين
رنجش از ديروز و ترس از ، صبح فردا خوب نيست
٦
اعتماد خويش را تا كي مسقف مي كني
!؟!؟
زندگي در زير اين ديوار حاشا !؟ خوب نيست
٧
دست خود را دور مي گيري تو از آتش ولي
مي كني از دور هم آن را تماشا !؟ خوب نيست
٨
دشمني هم غالبن از ترس باشد ريشه اش
چون نترسيدي بفهمي دشمني ها خوب نيست
٩
ريشه هاي بيشمار هر كسي در زندگي
هست مصداقي از اين الودگي ها خوب نيست
١٠
هر كه را ترسي نباشد دشمنش هم كمتر است
هر كسي از مرگ دارد ترس و پروا خوب نيست
١١
نكته خاصي بيان كردم توجه لازم است
با اجازه گفته باشم ترس هر جا خوب نيست
١٢
در ميان آتش افتادي گلستان مي شود
كم تعلل كن ، نكن اين پا و آن پا خوب نيست
محمدرضالطفي💐
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.