يکشنبه ۲ دی
كاش جا مي ماندم از تقدير شعری از حامی تنها
از دفتر نافله ی شب های من نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۰:۳۳ شماره ثبت ۳۴۹۶۵
بازدید : ۴۸۶ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب حامی تنها
|
سكوت كردم و گذشت روزهاي بي تو بودن اما مگر خاطره ها ميگذرند ؟ هر از گاهي سُك سُك كنان دلم را كه سهل است چشمانم را مي لرزانند . و قطره ها كه سُر ميخورند بر گو نه ها و تمام نمي شوند . مثل آسمان ِ اين روزها . كه مي بارد ، مي ايستد و باز ، انگار كسي گلويش را فشرده باشد مي غرّد و هي مي بارد و هي مي بارد . كجاي راه را اشتباه رفته ام كه اينگونه سيلي روزگار هر از چند گاهي گونه هايم را نشانه مي رود ؟ براي هر چيزي ظرفي تعريف شده اما ظرفِ روح و اين كالبد خسته ، كِش مي آيد لامذهب . هر روز تكاني و هر روز آواري . و من ، خسته به دنبال بازمانده هاي خيالم ، ويرانه ها را پس ميزنم تا شايد صدايي و يا نبض ِ احساسي كه هنوز تن به تسليم نداده را بيابم . چه سخت است از دست دادن و در خفا بر جورِ از آسمان رسيده ، گريستن . اشك هايي كه خريدار نداشتند و ضجه هايي كه فراموش شدند و به گوش نرسيدند و تو ، اي بركنده از زمين و رها در آسمان . تو كه طنين صدايت ، هر روز ، مرا به حجله فرا مي خواند تا خالقي باشم مهربان . حال در كدامين آشيان آرام گرفته اي كه اشك هايم را نمي بيني و غصه هايم را نمي شماري ؟ تنهايي خويش را بغل كرده ام تا حرارت هيچ كالبدي مرا به بيراهه نكشاند اما مگر مي توان به خاطر آورد و آغوش نگشود ؟ نه زندگي را اشتباه معنا كرده ام . مهرباني كاشتم و تنفر برداشت شد . عشق باريدم و كوير حاصل شد . كاش جا ميماندم از تقدير
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.