« لاله ی آسمانی »
با تو هر آرزویی نمـودم ، آرزویـم به هستـی ثمر داشت
بی تو غمهای قلبم عزیزم ، شب بشب جلوه ی تازه تر داشت
بی تو ای نازنین ، نا شکیبم، چهره ای جز تو را چـون ببینم
با تواین زندگی شربتی بود، کز خوشی ها برایم خبر داشت
با تو ای لاله ی آسمانـی ، رنگ و بوی جـوانی روان بود
بی توگل هم به دنیای غربت ، بهر قلبم همه شور و شرداشت
با تو من شاد وخندان وسرمست،بهترین دورعمرم گذر کرد
بی تو تنهای تنها نشستم، گوشه ی عزلتـم ، بس ضرر داشت
با تو بیرنگ همه آب جاری، پاک و بی بو و بس دلنشین بود
بی تو من گوچه باید بگویم،اشک چشمم چورنگ دگرداشت
با تو و آسمـان و سپهرش ، این دل و قلب مـن را صفا بود
بی توچرخم نگون گشته اکنون، تیغ طالع به بختم اثرداشت
با تو دیدم همه عشق و مستی ، روزگار مردمش مهربان بود
بی تو این قلب من را شکستن ، زندگی رنگ ضد بشر داشت
بی تو من چون درخشان نگشتم ، ای امید دو چشـم براهم
با توشاید که خورشید بختم، بر من بی نشان یک نظر داشت