بخت ِ خواب آلود را بيدار كردن مشكل است !
عاشق ِ بدمست را هشيار كردن مشكل است !
نفس ِ لاكردار را تا مي تواني كن مهار
سيل چون طغيان كند ؛ ديوار كردن مشكل است !
قلب ِ پاك و بي ريا دارد نشان ِ آينه
چهره ي آيينه را زنگار كردن مشكل است !
هر كسي قدر ِ تو را دانست ؛ تو قدرش بدان
همدم ِ فهميده را آزار كردن مشكل است !
آنكه تركت كرده و از بخت ِ بد در كوچه اي
دست در دست ِ كسي ديدار كردن مشكل است
رسم ِ دنيا گرچه بر بيداد گشته استوار
گردن ِ مظلوم را بر دار كردن مشكل است !
آنكه نازش مي كشي آخر رهايت مي كند
آدم ِ لجباز را اصرار كردن مشكل است !
بر زبان شايد بيايد صد كلام ِ نادرست
حرفهاي چشم را انكار كردن مشكل است !
توي گوش ِ آدم ِ كج فهم ؛ بيتي ساده را
با همه زيبايي اش تكرار كردن مشكل است !
جاي گريه گاهگاهي چاره جُز لبخند نيست
بر خلاف ِ ميل ِ خود رفتار كردن مشكل است !
عشقبازي با ظريفان كار ِ آساني كه نيست
آهوي سرمست را افسار كردن مشكل است !
مازیار نظری