سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سودای دل

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۳ ۲۱:۳۵ شماره ثبت ۳۴۶۹۲
          بازدید : ۴۴۴   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        دلم از عشق تو جانا نمیدانی چو نالان است
        مثال عنبرین زلفت که میدانی پریشان است
         
        نشانم ده رخت را و سپس جانم ز من بستان
        در این سودا مرا بسیار سودی را فراوان است
         
        دلم مشتاق دیدار تو میباشد نمیدانی
        زشوق دیدنت یارا دو چشمم اشک باران است
         
        سراغت را گرفتم من ز؛ هر خویش و زبیگانه
        همه گفتند تورا منزل ز دیده راز پنهان است
         
        یکی گفتا تورا منزل بود دلهـای بشکسته
        دلم را بشکن ای دلبر شکست آن چه آسان است
         
        بده آرامشی دل را تو ای آرامش دل هـا
        دل من از فراقت مثل بیدی سخت لرزان است
         
        به دل گفتم که من یک گل ز عشقت را بچینم
        کدامین گل بچینم، که هر جایت گلستان است
         
        ز نـادانـی سکندر خـواستار آب حیوان شد
        نمیدانست عشق تو همه وقت آب حیوان است
         
        نمودی دعوتم نزد خودت ای نازنین یـا را
        ببین اینک که دعوت نامه هم در لای قران است
         
        خوشا آن دل که مهرت را همیشه باخودش دارد
        ززیبائی و سر سبزی همه وقت چون بهاران است
         
        به دور شمع عشقت پر کشم مانند پــروانـه
        به بوی عنبرین زلفت که میگوئی پریشان است
         
        صبارا گفته ام نزد تو آرد نـامــه مــا را
        زسوز دل نوشتم ، دل تورا بسیار خواهان است
         
        دل من را مرنجان و توئی محبوب دل هـا را
        همه دانند مهرت بر قلوب خلق شایان است
         
        به تابان نور علمت را به تاریکی دل گمنام
        ز تاریکی ونادانی دلش بسیار حیران است .
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2