سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 21 فروردين 1404
  • شهادت امير سپهبد علي صياد شيرازي، 1378 هـ ش
  • تأسيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي و افتتاح حساب شمارة 100 به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ‌.ش
12 شوال 1446
    Thursday 10 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      پنجشنبه ۲۱ فروردين

      خواب خوش 2

      شعری از

      منصور شاهنگیان

      از دفتر گذشت ايام نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۳ ۱۳:۳۳ شماره ثبت ۳۳۷۰۸
        بازدید : ۴۵۹   |    نظرات : ۲۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر منصور شاهنگیان
      آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان

      با سلام و احترام :
       
      ویرایش ِ " خواب شیرین "
      بهانه ای شد برای دیدار مجدد ، آنهم پس از مدت ها ...
      بنابراین با اجازه ء دوستان :
       مجددا و با تغیراتی تقدیم میشود ...
       
      پریشب بود ، خوابم را چه زیبا ، من ، سحر کردم
      چه خواب ِ حکمت آموزی ،که آن را من،ز بَـر کردم
       
       به یک باره ، خودم را ،  در لباس ِ حاکمی دیدم 
      که جمع ِ شاعران ِ نُـخبه را ، یک جا ، خـبر کردم
       
      ز ، یک سو ، حافظ  و  فردوسی و  خیام  و مولانا
      دگر سو هم ، به ، بابا طاهر  ِ عریان ، نظر کردم
       
      چنان ژولیده وعریان و غمگین بود و افسرده 
      که من هم آشکارا ، چون رعایا ، دیده ، تَر کردم
       
      وزیران را ، بفرمودم : که خلعت ، بهر  ِ  او ، آرند
      تَـفَـقّد کردم  ُ  همیان ِ  او را ، پُـر ، زِ ، زر ،کردم
       
      وَ شعر ِمرگ ِ "پروین "را به روز ِ پُـرسهء "سیمین"
      به سنگ ِ قبر ِ او حَـک کردم ُ رو ، بَـر، قَمر کردم
       
      به آرامی قمر را پیش ِ خود خواندم  وَ  فرمودم
      بخوانَـد ،چون گذشته ، اَمر، بَـر، مرغ ِ سحرکردم
       
      چنان شاهان کشیدم من یکی زنجیر،در ایوان
      و عدل ُ داد را در کشورم ، گسترده،  تَـر کردم
       
       به خود گفتم چه کم ، از امپراتوران چین ِ دارم
      وَ دیوار ِ  عظیمی را ، به نامم ، مستقر کردم
       
      تزار روس را بر لغو ِ "پیمان گلستان" امر فرمودم
      و سهم ِ  آب را  افزون ، به دریای ، خَـزر کردم
       
      نمدانم ،  چه شد حالم ، که یکباره ،هوس کردم
      خورانم،قهوه ای بَر دشمنانُ یاد از عهدقَجرکردم
       
      برای عبرت ِ  مردم ، مثال ِ  فرّخی ، من  هم
      دهانی دوختم ، وانگه زِ  شهرش،در به در کردم
       
      از این فرمانروایی، دستها ، بَـر سینه ، آهسته
      شدم خود کامه و  دنیای دون را پُـر ، شَرَر کردم
       
      دَمادم ، زیر ِ لب در خواب با افسوس ، میگفتم 
      چرا با مردم ِ خوبم ، چنین ، خصمانه ،سَر کردم
       
      چه قَدری دارد این قدرت ، که سازد طُرفَتالعِینی
      من ِ دل رَحم را ، آنسان ، که بانوع ِ بشَر کردم
       
      به بیداری چنان ، از ظلم ِ خود شرمنده گردیدم
      که صد ها بار ، عفو ِ خود ، طلب از ، دادگر کردم
       
       
      اصفهان ...زمستان 93
       
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1