سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        وصيت نامه

        شعری از

        سجاد صادقي

        از دفتر مشق عشق نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳ ۱۴:۳۱ شماره ثبت ۳۳۴۷۲
          بازدید : ۴۷۵   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سجاد صادقي
        آخرین اشعار ناب سجاد صادقي

        دیشب از وحشت بیداری
        خودم را به خواب زدم
        قبل مردنم یک بار
        به تنم گلاب زدم

        صبح که پاشدم دیدم
        مرده ام بدون هیچ تعارف
        قصه ي من تمام شده بود
        زندگی بر تو صدهزارن تف

        حال ، من مرده ای سردم
        روی تخت خویش خوابیدم
        ساکت و سر به زیر و آسوده
        نعش خود را به گوشه ای دیدم

        روح من دست به کاغذ شد
        تا دو خط وصیتی بکند
        جای تقسیم مال و اموالم
        این وصیت نامه شعر بشود

        مردمان خوب دور و برم
        حرف هایم را عمل بکنید
        از اینجا به بعد شعرم را
        اگر که خیلی به فکر منید

        کفنم پیراهنم باشد
        ای شماهایی که بیدارید
        کاغذ پاره ي شعرم را
        توی قبر خودم بگذارید

        شیون و گریه زاری را
        بگذارید برای بعد
        موقع عیش و نوش شماست
        بَه ، به این هوای بد

        من خودم هم کمی مضطربم
        کاش میشد که دود میکردم
        بسته ی بهمنی را که ...
        بی تو غرق رود میکردم

        نه نمیتوان برگشت ...
        کالبد بی حس و عاطفه ام
        باید اینجا بدون او !!
        هی به خودم فحش بدهم

        این چه کاری بود من کردم
        عقل تو کجاست ای شاعر
        خودکشی کردی میان شعری که
        می رود رفته رفته از خاطر

        باید اینجا به فکر خود باشم
        مردنم چه لذتی دارد
        حیف ، نیستی ببینی که ...
        نعش من چه عزتی دارد

        روی دست ها می چرخد
        شاعر خوابیده در تابوتم
        گویی شوق آسمان دارد
        قلب صاف و ساده ی شوتم

        سهمم از تو مردن شد
        سهمم از جهان غم بود
        یک نفر گفت زیر تابوتم
        کره خر چقدر آدم بود

        کره خر چه نسبت خوبیست
        خر شدن حال دیگری دارد
        چون بهشت برای خران
        یک در دیگری دارد !

        مردمان خوب دور و برم
        مرگ یک حقیقت تلخ است
        قهوه ای که باید خورد
        چشم از این جهان باید بست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8