سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        از شمال اندوه

        شعری از

        جهان شاه تاج مرادی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ ۱۰:۳۵ شماره ثبت ۳۳۳۲۲
          بازدید : ۴۳۷   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جهان شاه تاج مرادی
        آخرین اشعار ناب جهان شاه تاج مرادی

        از شمال اندوه
         
        سهم من از تو چیست ؟ خاکستر
        بی تو از ابر غصه هایم ، تر
        دارم از آن هوای رویایی
        خاطراتی بسان آب از بر:
        ” آبگیری کنار جنگل بود
        خفته در زیر بال نیلوفر
        راه ، از گام شادمانی پر
        باغ ، از ابر پرطراوت، تر
        رنگ ها بود و جلوه های بدیع
        صحنه ها بود و ما دو بازیگر
        وقت دیدار خنده می بارید
        از سر لحظه های ناباور
        چه سر و ساده دل به هم دادیم
        عصر آن جمعه ، روزی از آذر. “
        سال ها رفت و پشت سرماندند
        اوّلین هفته ، اوّلین آذر
        عصرهای کنار آلاچیق
        روزهای فدای همدیگر.
        مثل یک مرغ طاق افتاده
        مثل یک برگ کنده ازدفتر
        بی من و تو همیشه دلگیرند
        صندلی های خفته در معبر     
        باورت نیست ! می زنند اینجا
        روبرو خنده ، پشت سر خنجر
        نه قراری ، نه خواهشی ، حتا
        نه حضوری برای یکدیگر
        اگر از راه دور می آیی
        یا که از کهکشان پر اختر
        کلبه ام در شمال اندوه است
        دو کرانه ، دو جلگه بالاتر
        بی تو بر این مدار بارانی
        سهم من گشته سیل ویرانگر
        در خزانی ، خزانی آمد و شد :
        گل لبخنده هایمان پرپر
        و هنوزم به رغم تنهایی
        رفتنت را نمی کنم باور
        چشم و گوشم همیشه می جویند
        آن صدا ، آن نگاه خواب آور
        گشته هان! شهرزاد من! بی تو
        شهر این قصه بی در و پیکر
        مانده ام با تمام صبر و امید
        زیرغم - زیر پتک آهنگر-
        تلخ و دلگیر و خانمان سوزند
        روزها چون تنور شهریور
        مانده در سینمای یادم ، آه
        خنده های تو لحظه ی آخر
        کی ز اندوه دور می آیی؟
        در کجا می کشانی ام در بر؟
        رفته ای! زیر این برودت داغ
        سهم من بی تو گشته خاکستر.
         
        پولادشهر- 1381/9/18
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8