سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 4 اسفند 1403
    24 شعبان 1446
      Saturday 22 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        شنبه ۴ اسفند

        از شمال اندوه

        شعری از

        جهان شاه تاج مرادی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ ۱۰:۳۵ شماره ثبت ۳۳۳۲۲
          بازدید : ۴۴۱   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جهان شاه تاج مرادی
        آخرین اشعار ناب جهان شاه تاج مرادی

        از شمال اندوه
         
        سهم من از تو چیست ؟ خاکستر
        بی تو از ابر غصه هایم ، تر
        دارم از آن هوای رویایی
        خاطراتی بسان آب از بر:
        ” آبگیری کنار جنگل بود
        خفته در زیر بال نیلوفر
        راه ، از گام شادمانی پر
        باغ ، از ابر پرطراوت، تر
        رنگ ها بود و جلوه های بدیع
        صحنه ها بود و ما دو بازیگر
        وقت دیدار خنده می بارید
        از سر لحظه های ناباور
        چه سر و ساده دل به هم دادیم
        عصر آن جمعه ، روزی از آذر. “
        سال ها رفت و پشت سرماندند
        اوّلین هفته ، اوّلین آذر
        عصرهای کنار آلاچیق
        روزهای فدای همدیگر.
        مثل یک مرغ طاق افتاده
        مثل یک برگ کنده ازدفتر
        بی من و تو همیشه دلگیرند
        صندلی های خفته در معبر     
        باورت نیست ! می زنند اینجا
        روبرو خنده ، پشت سر خنجر
        نه قراری ، نه خواهشی ، حتا
        نه حضوری برای یکدیگر
        اگر از راه دور می آیی
        یا که از کهکشان پر اختر
        کلبه ام در شمال اندوه است
        دو کرانه ، دو جلگه بالاتر
        بی تو بر این مدار بارانی
        سهم من گشته سیل ویرانگر
        در خزانی ، خزانی آمد و شد :
        گل لبخنده هایمان پرپر
        و هنوزم به رغم تنهایی
        رفتنت را نمی کنم باور
        چشم و گوشم همیشه می جویند
        آن صدا ، آن نگاه خواب آور
        گشته هان! شهرزاد من! بی تو
        شهر این قصه بی در و پیکر
        مانده ام با تمام صبر و امید
        زیرغم - زیر پتک آهنگر-
        تلخ و دلگیر و خانمان سوزند
        روزها چون تنور شهریور
        مانده در سینمای یادم ، آه
        خنده های تو لحظه ی آخر
        کی ز اندوه دور می آیی؟
        در کجا می کشانی ام در بر؟
        رفته ای! زیر این برودت داغ
        سهم من بی تو گشته خاکستر.
         
        پولادشهر- 1381/9/18
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6