شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)
|
آنگونه دل دادی به او،گفتی ندارد قابلت!!
اینگونه غمگینی چرا؟پس عاقبت شد قاتلت؟!
گفتم به این خط و نشان،روزی پشیمان میشوی
گفتی که حاصل میشود،اما بگو کو حاصلت؟!
بیخود نگو خوبم...خوشم!،کافیست!مصنوعی نخند
بنشین و کلی گریه کن،تا رو شود دستِ دلت
حالا نصیحت گوش کن!،در کوچه دنبالش نگرد
هر کس که میخواهد تو را،باید بیابد منزلت
بیهوده پا پیچش نشو،هی بیخودی نازش نکش
ناز تو را هم میکشد،هر کس که باشد مایلت
این آخرین شانسِ تو نیست!در را به روی خود نبند
در باز کن تا شعله ای،روشن شود در محفلت
ماهی جدا از آب؟!خیر!اینگونه میمیری عزیز
دست نجاتی این وسط،باید بگیرد از گِلَت
دارم نصیحت میکنم،حق ِجوانی را بچسب
تا روزگار لعنتی،ای حق نکرده باطلت
دریا ولی آرام باش،شاید...چه میدانم عزیز!
پهلو بگیرد قایقی،در امتداد ساحلت
گیرم جوانی نعمتی است،تاریخ دارد مصرفش
تا وقت هست و میشود،کاری بکن با پازِلت
جواب:
نصیحت های تکراری،نمیخواهم، نمیخواهم
نکن بد گوییِ عشقم،که از یادش نمیکاهم
تصور کرده ای شاید،بیایی جای او باشی؟!
نه جانم!دوستش دارم،نکن با حیله گمراهم
نگو شب میشود روزت،که شب هم عالمی دارد
اگر خورشید پیدا نیست،رفیق پایه ی ماهم
به یاد خنده های او،ببین گاهی چه میخندم!
برای زندگی کافیست،همین لبخند گه گاهم
به تعبیر تو عشقم را،گدایی میکنم شاید!
ولی در سرزمین عشق،وزیر اعظمم،شاهم
نه جانم!بت پرستی نیست،به یاد او که می افتم
درون کوچه میپیچد،صدای قل هو اللهَم
اگر چه غصه ها دارم،ولی آهسته مینالم
مبادا بخت برگردد،بگیرد دامنش آهم!
نبین با حیله و نیرنگ،جدا افتادم از کنعان
عزیز مصر خواهم شد،اگر امروز در چاهم
رسیدن کار دشواری است،توکل بر خدای عشق!
به مقصد میرسم روزی،اگر چه مانده در راهم
گهی بالا گهی پایین،به فردا اعتباری نیست
بچرخ ای چرخ! ای دنیا...به قانون تو آگاهم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.