نفوذ عشق
اي عشق آرام آمدي، بي شور و شر رام آمدي
آهسته آهسته به جان، اينگونه در دام آمدي
گفتي پيام آورده ام ، از او كلام آورده ام
آرام دل شد وعده ات، گفتي سلام آورده ام
شد جان ما همخانه ات، اين دل بشد پيمانه ات
شور و شرر انداختي، ويرانه كردي خانه ات
گرديده ايي مست و خراب ،صد آروز كردي بر آب
ني راه دارم من به پيش، ني از پسم راه ثواب
عقل از كفم بردي برون، در خلق گرديدم نشون
از تو نشان آمد سلام، ازمن دلي را پر زخون
انگور آوردي مرا ، در شور آوردي مرا
چون چشم عقلم باز شد، ديدم چه آوردي مرا
راهم به مسجد بند شد، در كوي آن دلبند شد
بي تو صلاحي داشتم، در اين گذر پابند شد
آي آشناي دور ما ، اي خُّم و اي انگور ما
بودي به جانم از ازل، اي دولت منصور ما
من ميهمان تو شدم، اي آنكه من در تو شدم
گفتم غلط از ما و من، اين ما و من از تو شدم
من چيستم من كيستم ، من نيستم من نيستم
در حلقه ي ذات وجود، يك او بود من چيستم
لب را فرو بندم سخن، من را بپوشانم كفن
زين شعر بي آداب ما، شرمنده گردد ما و من