با تشكر از ويرايش حضرت استاد اقتداري
اقتدار ادب ايران
ما بهاران را...، میانِ جهل و خون گُم کرده ایم
بوسه ها را،در شـبِ خوابِ جنون گُم کرده ایم
ما نه دهقـانیم ...،نَـه اهـلِ تلاش و کار و رَنج
گو پریشان را:«خردمنـدی کنــون گُم کرده ایم»
از حرامی، نان برای سفره ها، گفتیم :«باش»
ما شــرافت را در اَعصــار و قـرون گمُ کرده ایم
کـوچه باغ ما، پُر از بُـرج است و در آن بوی دَرد
مِهر دشتِ بوسه را، ای سرنگون، گُم کرده ایم
روبـرو...؟ گرمیـم مثـلِ ظهـرِ تابسـتان، ولي
پشتِ سر خود را درون فكرِ دون گُم کرده ایم
در سه گاهِ زندگی...،افسوس...از بی مایگان
كد خدا را گو خدا را ، ژاژگــون، گُم کرده ایم
گفته بودی از خدا...؟!، در خـود فـرو افتاده ایم
آی در خـود رفتـه، او را در درون گُم کرده ایم
طارق آهنـگی... ، دلم دارد هــوای بوسـه ای
سـال ها، گلبـوسـه را، با ارغنون گُم کرده ایم
13 اردیبهشت 1393 طارق خراسانی
پ . ن
ژاژ
ژاژ . (اِ.) 1 - گیاهی است بی مزه ، خاردار و خودرو که در صحراها می روید، شتر آن را می جود ولی نمی تواند فرو ببرد. 2 - کنایه از: سخن بیهوده .
ژاژگون به احتمال قوی برای اولین بار در این غزل مورد استفاده قرار گرفته است و چون برخی از دوستان ژاژ را به معنی بیهوده می دانند شاید بر این واژه ایراداتی داشته باشند که بنده تصمیم گرفتم معنای ژاژ را بصورت کامل به استحضار عزیزان برسانم.
لذا ژاژگون کنایه به کسی می باشد که چون خار و خس بی ارزش است و نمی توان رفتار او را پذیرفت ودر ذهن هضم کرد.
ارغنون
ارغنون . [ اَ غ َ / اُ غ َ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) سازی است مشهور که افلاطون وضع آن کرده است و بعضی گویند ارغنون ترجمه ٔ مزامیر است یعنی جمیع سازهای تفننی و بعضی دیگر گویند چون هزار آدمی از پیر و جوان همه بیکبار به آوازهای مخالف یکدیگر چیزی بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند و جمعی دیگر گویند که ارغنون ، ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده است که همه یک چیز را بیکبار و به یک آهنگ با هم بخوانند و بنوازند. (برهان ). و گویند که ارغنون هشت هزار لوله و آلات دارد! (آنندراج ). سازی است مخصوص مسیحیان که در کلیساها نوازند. نی های درشت و خرد کاواک را به اصول زیر و بم وضع کرده و در دنبال چیزی شبیه دَم ساخته اند بتدریج که میکشند بسبب هوائی که حاصل شود از آن چوبها آوایی مانند موسیقار شنیده شود ودر روزهای معین در کلیساها نوازند. (شعوری ). و آن آلتی است موسیقی از ذوات النفخ و دو گونه بوده : زمری و بوقی . (فهرست ابن الندیم چ مصر ص 377 س 16). کازیمیرسکی گوید: از آلات موسیقی است شبیه کلاوسن . ارگ :
هنوز رودسرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار.