سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 آذر 1403
  • روز بزرگداشت شيخ مفيد
28 جمادى الأولى 1446
    Friday 29 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۹ آذر

      فنا

      شعری از

      منصور دادمند

      از دفتر دیوان مسعود نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۳ ۱۷:۴۹ شماره ثبت ۳۱۳۹۲
        بازدید : ۳۹۵   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر منصور دادمند

      محبوب به خانه بود
      زیباتر از هر زیبا جاودانه به خانه بود
      نهان و هویدا به خانه بود
      مهرش بر جانم همواره بود
      شفا و خنده به خانه بود
      ثروت بی مثال ناب به هر خانه بود
      خسران بر همه در خانه بود
      حجاب بر من به نسیان همواره بود
      بر گناه من صابر تر از هر صابر به خانه بود
       منتظر توبه و ثنا از من همواره بود
      سپاسم از او بیشرمانه بود
      بر ثنایم بخشش اش جاودانه بود
      سرم بر خاک به سفلی بود
      کاش میشد علیا
      شاپرکم عشقش به نور
      لذتش شد سعادت
      شد عشقش سفلی
      جهلش شد چون همه بسیار
      نور آمد به احمد
      ظلمتم به نور کرد
      مرا به کاروان عشق پیوند به جون کرد
      دیدم قلب نقطه ب بسم الله(ع)
      دیدم هق هقش در چاه
      دیدم صبرحسن(ع)
      دیدم تیرها برتابوتش از آل لعن
      دیدم ناله مهر رضا(ع)
      شد خون خدا
      دیدم سرش غرقه به خون بر سنان
      سوختن بال عشق به پرواز در معراج
      دیدم ذبح عشق به عیان
      دیدم فنا
      ذات مهر به جان
      دیدم قدرت کلمه کلیدش صبر سجاد(ع)
      دیدم علم جان به باقر(ع)
      شدم مرید صادق(ع)
       بردم لذت عشق به زندان با کاظم(ع)
      به رضا(ع) شدم رضا
      به نور درنور شدم
      با ناله ام  از ثروت علی(ع)
      به من ذلیل
      بین دوبهشت گریان شدند
      جسمم لرزان شدبه خاک
      چو مرگ جان
       دیدم ذکر شان مناجات علی شد
      هدیه ام سینه زنی به عاشورا
      در بیابان  با مرغان عشق با نور شدم
      شد پاداشم به عزا بودن دربلا
       دیدن مصیبت شه هر بلا
      رسید وقت وجود و سجود به همه وجود
      دادند ثروت نیست مثلش به وجود
      شدم پاره  به پاره  
          به اشک نور
      با غمش هم خانه
      سوختم سوختم
      سوختم سوختم
      سوختم
      به فرار ازنورشدم
      اما چکنم باز جذب نور شدم
      باز سوختم باز سوختم
      باز هر روز اشکم به دریاشد
      غصه و دردم غصه و درد همه مردمان شد  
      آتش زن خود به هرروز شدم
      آرزوی مرگ به هروز شدم
      به لحظه لحظه از روز شدم
      اما چه کنم
      بی درد عشق نتوان زیست
      من چه کنم درد عشقم به فنا شد
      درد از یک به هزار شد
      من ندادنم من مسکین
      چرا معجزه بر من بسیار شد
      من درمانده ناتوان دردم بیشمارشد
      من ندانم چرامن خوار و ذلیل و کمترین
      لطف و همنشین و به اشک نور شدم
      ثروت بیکران از نور شدم
      تنها این میدانم لطف و بخشش خداوند بیحساب است
      گاه یک نادان را عالمتر از هر عالم میکند گاه عاشق تر به یک ثنا
      آیت خدا بودن به کنه دل است وبس
      به تزکیه و پاکی دل است وبس
      به ایثار و گذشت و خلوص است وبس
      به جود و مهر وبخشش است وبس
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2